خانه / کتاب و مطالعه / معرفی و خلاصه کتاب / خلاصه و معرفی کتاب دوازده قانون زندگی از جُردن بی. پیترسون
معرفی و خلاصه کتاب
معرفی و خلاصه کتاب

خلاصه و معرفی کتاب دوازده قانون زندگی از جُردن بی. پیترسون

خلاصه و معرفی کتاب دوازده قانون زندگی از جُردن بی. پیترسون

(12Rules for Life)

خلاصه و معرفی از: آزاده جوانبخت

 

 

معرفی جردن برنت پترسون 

جردن برنت پترسون  (Jordan B. Peterson) متولد 12 ژوئن سال 1962 یک روانشناس بالینی کانادایی نویسنده و منتقد فرهنگی و استاد روانشناسی دانشگاه تورنتو است. زمینه های اصلی مطالعه او عبارتند از روانشناسی غیر طبیعی، اجتماعی و شخصیتی  با توجه خاص به روانشناسی اعتقادات مذهبی و ایدئولوژیک و ارزیابی و بهبود شخصیت و عملکردمی باشد.

پترسون در دانشگاه آلبرتا و دانشگاه مک گیل تحصیل کرد. او در سالهای 1991 تا 1993 در مک گیل به عنوان یک دانشجوی دکتری پس از رفتن به دانشگاه هاروارد ماند و در آنجا دستیار و سپس دانشیار بخش روانشناسی بود. در سال 1998، او به عنوان عضو هیئت علمی در رشته روانشناسی دانشگاه تورنتو به کانادا رفت و در آنجا استاد است.

اولین کتاب پترسون، Maps of Meaning: معماری باور، که در سال 1999 منتشر شد، چندین زمینه علمی را برای توصیف ساختار نظام باورها و افسانه ها، نقش آنها در تنظیم احساسات، ایجاد معنی و انگیزه نسل کشی مورد بررسی قرار داد. کتاب دوم او، ” 12 قوانین زندگی ” که یکی از پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز است، در ژانویه 2018 منتشر شد.

 

 

مترجمین کتاب  دوازده قانون زندگی

مترجمعنوان کتابانتشارات
حامد رحمانیان و هادی بهمنیدوازده قانون زندگینوین
مهگونه قهرمانالبرز

 

 

درباره کتاب  دوازده قانون زندگی

جردن پیترسون در کتاب 12 قانون زندگی؛ نوشدارویی برای بی‌نظمی، با دیدگاهی کاملا متفاوت نسبت به داستان‌های اساطیری، تاریخ، علم، روانشناسی و تجربیات کاری خودش و با بهره‌گیری از مطالعات وسیعش در انواع رشته‌های مختلف، می‌کوشد، چگونه زندگی کردن را به ما بیاموزد.

کتاب 12 قانون زندگی، جزو مطرح‌ترین کتاب‌های منتشر شده در سال 2018 است و از زمان انتشار، همواره در لیست پرفروش‌ترین‌های نیویرک تایمز، آمازون و… بوده است.

کتاب‌های خودیاری در زمینه‌های موفقیت، خودشناسی و روانشناسی، طرفداران و علاقمندان بسیاری در سراسر دنیا دارند و تعداد کتاب‌های پرفروش در این سبک، کم نیست. نویسندگان این کتاب‌ها معمولا به زبانی ساده و قابل فهم سعی می‌کنند تا قوانین، دستورات، برنامه‌ها، ایده‌ها و راهکارهایی عملی و اجرایی ارائه دهند تا خواننده بتواند به پیشرفت‌هایی در زمینه زندگی، کاری، روابط و خودشناسی دست یابد.

ایده جمع‌آوری و نوشتن این کتاب از آن جایی شروع می‌شود که پیترسون در یک سایت پرسش و پاسخ عضو می‌شود و سوالاتی مربوط به روانشناسی، خودیاری، زندگی، موفقیت و غیره را جواب می‌دهد. همچنین او نظرات و ایده‌های خود در همین زمینه‌ها را به صورت ویدئویی در اینترنت منتشر می‌کند. این پاسخ‌ها، ایده‌ها و ویدئوها با استقبال گرم و مثبت از طرف خوانندگان و بیننده‌ها روبرو می‌شوند. از همین روی، پیترسون تصمیم می‌گیرد تا همه این مطالب مرتبط با موفقیت و خودیاری و چگونه زندگی کردن را در قالب قوانینی برای زندگی جمع‌آوری ‌کند. او برای نشان دادن تاثیرات مثبت این قوانین ظاهرا ساده در زندگی، نه تنها از رشته روانشناسی بلکه از دیگر رشته‌ها و موضوعات نیز کمک می‌گیرد و این قوانین را تشریح می‌کند.

او در این کتاب با استفاده از دانش روانشناختی و مطالعات بسیار گسترده‌اش در حوزه‌های علمی، فلسفی، مذهبی، تاریخی، سیاسی، اسطوره‌ها، داستان‌های ادبی و غیره می‌کوشد تا تک تک این قوانین را در بخش‌هایی جداگانه تفسیر و تشریح کند. شگرد نویسندگی پیترسون در این کتاب به گونه‌ای است که با ذکر داستان‌های تاریخی، اسطوره‌ای، نتایج تحقیقات علمی، خاطره‌ای شخصی یا کاری از خودش و ادغام این حوزه‌ها، سعی می‌کند تا آهسته و پیوسته، خواننده را قانع کند که انجام این قوانین با توجه به نشانه‌ها و مثال‌های ذکر شده، در زندگی امروزی کارآیی مثبتی دارد و موجب پیشرفت و تفاوت در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی می‌شود. از همین روی، سبک نویسنده و بالطبع متن کتاب گاها متفاوت و پیچیده می‌شود. بعضا نویسنده تمایل به استفاده از جملات، عبارات یا جمله واره‌هایی کوتاه دارد که یافتن مرجع آن‌ها گاها دشوار است.

روانشناس برجسته، جردن پیترسون با ترکیب حقایق دنیای کهن و آخرین یافته های پیشرفته ترین تحقیقات علمی، به برخی از اساسی ترین و پیچیده ترین سوالات انسان ها می پردازد.

سیستم عصبی گونه ای از خرچنگ ها، چه اطلاعاتی می تواند در رابطه با موفقیت در زندگی به ما بدهد؟

چرا مصریان باستان، توانایی داشتن توجه دقیق به مسائل را به عنوان یکی از بلندمرتبه ترین خدایان مورد پرستش قرار می دادند؟

انسان ها وقتی ناراحت، مغرور و یا انتقام جو می شوند، چه راه هایی را انتخاب می کنند؟

دکتر جردن پیترسون در این کتاب ارزشمند به مسائلی چون نظم، آزادی، ماجراجویی و مسئولیت پذیری می پردازد و تمام خرد و حکمت جهان در طول تاریخ را در 12 قانون کاربردی و ژرف برای زندگی خلاصه می کند.

 

 

این کتاب شامل فصل های زیر می باشد:

مقدمه مترجمین
پیشگفتار
مقدمه
قانون 1: صاف بایستید و شانه‌هایتان را عقب بدهید
قانون 2: با خودتان مانند کسی رفتار کنید که گویی مسئول کمک کردن به او هستید
قانون 3: با افرادی دوست شوید که بهترین‌ها را برایتان می‌خواهند
قانون 4: خودتان را با کسی که دیروز بودید مقایسه کنید، نه با کس دیگری که امروز هست
قانون 5: اجازه ندهید فرزندان‌تان کاری کنند که از آن‌ها متنفر شوید
قانون 6: قبل از آنکه از دنیا انتقاد کنید، رفتار خودتان را اصلاح کنید
قانون 7: آن چیزی را دنبال کنید که هدفمند باشد (نه آن چیزی که مصلحت‌آمیز است)
قانون 8: راست‌گو باشید – یا حداقل دروغ نگویید
قانون 9: تصور کنید طرف مقابل‌تان ممکن است چیزی را بداند که شما نمی‌دانید
قانون 10: در گفتار خود دقیق باشید
قانون 11: وقتی بچه‌ها اسکیت سواری می‌کنند، مزاحم‌شان نشوید
قانون 12: وقتی به گربه‌ای در خیابان برمی‌خورید، نوازشش کنید
قطعه‌ی آخر: با این قلم نوری جدیدم چه می‌توانم بکنم؟

 

 

با خواندن این کتاب چه چیزهایی را یاد می‌گیریم؟

هر کس در دنیای مدرن امروز چه چیزی را باید بداند؟

جُردن پیترسونبرای پاسخ به این سؤال (که از مشکل‌ترین سؤالات است)، به طور اختصاصی حقایق به دست آمده‌ی تاریخی را با نتایج جذاب تحقیقات پیشرفته علمی ادغام می‌کند.

دکتر پیترسون با زبانی طنز، شگفت‌آور و آموزنده به ما می‌گوید که چرا دختران و پسرانِ مشغولِ اسکیت سواری را باید تنها رهایشان کرد، چه سرنوشت تلخی در انتظار آن‌هایی است که بیش از حد انتقاد می‌کنند و چرا هر وقت گربه‌ای را در خیابان می‌بینید، همیشه باید نوازشش کنید.

«12 قانون زندگی»، کتابی است که از ترکیب توصیه‌های معقول نشات گرفته از تجربیات کلینکی مولف و حکایات الهام‌بخش زندگی شخصی‌اش؛ ذکر تجارب آکادمیک او در زمینه روان‌شناسی و بیان تاریخی و روشنفکرانه مجموعه متنوعی از «کتاب‌های مهم» ساخته شده است.

خواننده کشف می‌کند که هر کدام از 12 قانون پیترسون، در یک فصل و به سبکی داستانی توضیح داده شده که ترکیبی از تشرهایی مانند «جورابت رو بالا بکش» و «صاف بایست» و… است.

پیترسون علاقه دارد که کلمه «بودن» را با حروف بزرگ بنویسد (برای تاکید بیشتر و در مورد «ظهور بنیادی، بیولوژیکی و غیر تصادفی حقیقت» صحبت کند.

بیشتر قوانین او مربوط به مسئولیت‌های فردی و گرفتن تصمیماتی می‌شود که به فرد اجازه می‌دهد که به صورت موثرتری زندگی کند. باید دوستان خود را عاقلانه انتخاب کنیم، فرزندان‌مان را با محبت تربیت کنیم، به خرد سنت احترام بگذاریم و غیره. او این نقطه نظر را مطرح می‌کند که هر کس باید ابتدا از درون و از ابعاد کوچک انتخاب‌های شخصی، اقدام به ساختن و بهبود کند و سپس به سمت سوالات بزرگ‌تر اجتماعی و سیاسی حرکت کند؛ «اگر نمی‌توانید آرامش را در خانه خود برقرار کنید، چطور جرات می‌کنید یک شهر را اداره کنید؟!»

هسته‌ی اصلی کتاب ۱۲ قانون برای زندگی در دو مفهوم اصلی خلاصه شده است:

اولا شما باید مسئولیت زندگی خودتان و کسانی که مسئول‌شان هستید را باید قبول کنید.

دوما با زندگی کردن یک زندگی خوب و یک انسان خوب بودن است که شما در زندگی‌تان معنا ایجاد می‌کنید.

در ابتدا به ارائه توضیح مهم مترجمین کتاب 12 قانون زندگی می پردازیم و سپس 12 قانون زندگی شرح داده خواهد شد:

 

مقدمه مترجمین

این کتاب با یک پیشگفتار و یک مقدمه شروع می‌شود. پیشگفتار به قلم دوستِ نویسنده دکتر نورمن دویج، دکترای پزشکی، و مقدمه به قلم خود نویسنده است. آن‌ها برای نوشتن این دو پیشگفتار و مقدمه، از بیشتر رشته‌ها و حوزه‌ها بهره گرفته‌اند. به همین دلیل ممکن است کمی ثقیل و پیچیده به نظر برسد.

با این حال، در هر فصل که به تشریح قوانین پرداخته شده است، تا حدودی از این پیچیدگی کاسته می‌شود و قابل فهم‌تر می‌شود. توصیه می‌کنیم با دقت، تمرکز و صبوری بیشتری این کتاب را بخوانید و از پیچیدگی‌های گاه و بی‌گاه متن ناامید نشوید. مطمئنا در انتهای کتاب، از تجربه‌ی سفرِ شگفت‌انگیزی که نویسنده برایتان خلق کرده است، خشنود خواهید بود.

اگر به هر دلیلی، خواستید اصل مطلب را بخوانید، مسقیم سراغ فصل اول بروید و مطالعه پیشگفتار و مقدمه را به بعد موکول کنید. ساختار هر فصل هم به شکلی است که ممکن است در ابتدا متوجه منظور نویسنده نشوید و بعد در نقطه‌ای که انتظارش را نداشتید، سناریوی مدنظر نویسنده برای بیان مطلب آن فصل، برایتان آشکار می‌شود.

 

قانون ۱  صاف بایستید و شانه‌هایتان را عقب بدهید.

ضمیر ناخودآگاه ما دائما در حال اسکن کردن محیط‌مان است تا پی ببرد که ما در سلسه مراتب انسانی جامعه در چه جایگاهی قرار داریم.

اگر ببینیم که مردم به صورت مثبتی جواب‌مان را می‌دهند و به عنوان کسی در مقالم بالاتر از ما کمک می‌خواهند در بدن‌مان سرتونین ترشح می‌شود، ما حس خوبی خواهیم داشت و در مقام بالاتری خودمان را می‌بینیم.

برعکس اگر ببینیم که مردم به صورت منفی جواب‌مان را می‌دهند و مانند یک تابع به ما نگاه می‌کنند ما در نتیجه خودمان را در درجه‌ی پایین‌تری می‌بینیم.

پــــــس:

وقتی کسی به شما نگاه می‌کند در واقع در اولین نگاه می‌خواهد جایگاه اجتماعی شما را بسنجد و قسمت زیادی از برداشتی که از شما دارند از طرز ایستادن‌تان است.

برای این‌کار کافی است صاف بایستید و شانه‌هایتان را عقب بدهید. حالت بدن‌تان را اصلاح کنید، با اعتماد به نفس عمل کنید و و بقیه تصور خواهند کرد که شما با اعتماد به نفس هستید. با شما بهتر برخورد می‌کنند و سرتونین جادویی ترشح می‌شود و در نتیجه شما حس بهتری نسبت به خودتان خواهید داشت و خود سرتونین هم برعکس باعث صاف ایستادن‌تان خواهد شد. به این صورت شما خودتان را در یک چرخه‌ی درست قرار می‌دهید.

اگر خودتان را شکست خورده نشان دهید آنگاه افراد جوری نسبت به شما واکنش نشان می‌دهند که گویی در حال شکست خوردن هستید. اگر صاف و راست بایستید، آن‌گاه افراد به شما نگاه و رفتاری متفاوت خواهند داشت.

 

قانون ۲ | با خودتان طوری رفتار کنید که انگار مسئول کمک کردن به خودتان هستید

بسیاری از مردم نسبت به حیوانات خانگی‌شان مهربان‌تر از خودشان هستند. یک دلیل برای چنین چیزی این است که شما بدترین منتقد خودتان هستید. هر کدام از ما از نقص‌های خودمان و اشتباهاتی که به خاطر آن‌ها انجام می‌دهیم آگاه هستیم. و این باعث می‌شود که خودمان را به خاطر کمبودهایمان سرزنش کنیم.

این باعث خواهد شد که هر روز به خودتان بدی کنیم. بدی یعنی چه؟ مثلا آن‌طوری که باید مراقب سلامت‌تان نیستید و به قول‌هایی که به خودتان می‌دهید پایبند نیستید.

اگر از آن‌هایی هستید که فکر می‌کنید ارزش کمک کردن به خودتان را ندارید باید دیدتان را تغییر دهیم تا باور کنید که شما برای خودتان باارزش‌تر از هر چیزی هستید.

پــــــس:

با خودتان مهربان باشید و این کارها را انجام دهید:

با نوشتن ارزش‌ها و اصول‌تان شروع کنید و در تلاش باشید تا به آن‌ها پایبند بمانید. (زیرا اگر ارزش‌های زندگی‌تان را تعیین نکرده باشید عملا خودتان را انسانی می‌بینید که به هیچ چیزی پایبند نیست و خودتان را کم‌ارزش جلوه خواهید داد)

وقتی کاری که نباید انجام بدهید را انجام ندادید برای پایبند ماندن‌تان به ارزش‌هایتان به خودتان جایزه دهید.

اگر در چیزی شکست خوردید بدانید که شکست یک رویداد است. شما شکست نیستید پس با خودتان مهربان باشید و دفعه‌‌ی بعد را بهتر عمل کنید.

هیچ کس به اندازه‌ی خودتان دلیلی برای کوچک کردن‌تان و رقت‌انگیز دانستن‌تان ندارد و این فقط خود شما هستید که با امتناع از چیزی که شاید برایتان خوب باشد، می‌توانید خودتان را به خاطر تمام کاستی‌هایتان تنبیه کنید.

 

 قانون ۳ | با کسانی دوست شوید که بهترین‌ها را برای شما می‌خواهند

خیلی از ما به چگونگی شکل‌گیری دوستی‌هایمان اهمیت چندانی نمی‌دهیم. معمولا دوستی زمانی شکل می‌گیرد که شما و شخص دیگری از انجام دادن چیزی لذت می‌برید. شاید از درس خواندن با هم یا مهمانی گرفتن با هم.

شاید با این جمله‌ آشنا باشید که «شما میانگین ۵ آدمی هستید که بیشترین حضور را در کنارتان دارند.» این جمله در مورد شما چگونه است؟

دوستان خوب شما را بالا می‌کشند. آن‌ها منفی‌گرایی و رفتار بد را تحمل نمی‌کنند. دوستان بد شما را پایین می‌کشند و گاهی انجام رفتارهای بد را آسان می‌کنند. اغلب این کار هم برای این است که حس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند.

اگر به فکر بهبود دادن به خودتان هستید باید مراقب دوستان‌تان هم باشید.

پــــــس:

برای دوستی کردن برای آن‌هایی که بهترین‌ها را برای شما می‌خواهند:

۱۰ تا از دوستان نزدیک‌تان را بررسی کنید و از خودتان بپرسید که کدام یک از آن‌ها شما را بهتر یا بدتر می‌کند.

اگر دوستانی دارید که شما را پایین می‌کشند شاید فکر کنید که باید به آن‌ها کمک کنید اما کسی که خودش کمک نخواهد را نمی‌توانید کمک کنید. پس اگر چنین دوستانی دارید به نفع هر دوی شماست که از هم دور باشید.

 

قانون ۴ | خودتان را با کسی مقایسه کنید که دیروز بودید نه کسی که امروز هست

از زمانی که سروکار اینترنت پیدا شده است ما به میلیون‌ها آدم در این دنیا متصل شده‌ایم. اگر بخواهید خودتان را با تمام این جماعت مقایسه کنید در آخر خواهید فهمید که یک بی‌عرضه بیشتر نیستید.

به عنوان مثال مثلا شما فکر می‌کنید که چقدر همسر خوبی هستید اما یک چرخی که در اینستاگرام بزنید تازه می‌فهمید که نخیر خیلی همسرهای بهتر از شما هم وجود دارد. یا شاید فکر می‌کنید واقعا خواننده‌ی خوبی هستید اما سری که به یوتیوب بزنید می‌بینید هزاران خواننده وجود دارد که از شما بهتر می‌خوانند. مقایسه کردن خودتان با این انسان‌ها باعث بروز احساس ناشایستگی خواهد شد.

هر جای که می‌روید انسان‌هایی را می‌بنید که در هر چیزی از شما بهتر هستند  و به این دلیل نمی‌خواهید دست به هیچ کاری بزنید چون با خودتان فکر می‌کنید «چه فایده. با وجود همه‌ی این انسان‌ها تلاش کردن هیچ فایده‌ای ندارد. تلاش هم بکنم مثل آن‌ها نخواهم بود.»

پــــــس:

مطمئن باشید همیشه کسی هست که از شما در زمینه‌ای بهتر باشد. پس مقایسه کردن خودتان با این همه آدم کار مسخره‌ای به نظر می‌رسد. خودتان را با کسی مقایسه کنید که دیروز بودید نه با کسانی که امروز هستند.

به خودتان نگاهی بیندازید و ببینید که نسبت به گذشته چطور کار کردید چطور رفتار کردید. هر روز سعی کنید در یک زمینه‌ای کمی بهتر عمل کنید. این کار در طولانی مدت باعث تغییرات بسیار بزرگ خواهد شد.

وقتی شما هر روز این کار را انجام می‌دهید آنقدر مشغول دیدن پیشرفت‌ها و مقایسه‌ کردن خودتان با گذشته می‌شوید که مقایسه کردن خودتان با دیگران را فراموش می‌کنید.

 

قانون ۵ | به کودکان‌تان اجازه ندهید کاری کنند که از آن‌ها متنفر شوید

این قانون در مورد پدر و مادر بودن است.

بچه‌ها دائما در حال آزمایش کردن محدودیت‌های اخلاقی‌شان هستند تا قوانین این دنیا را یاد بگیرند. این وظیفه‌ی شماست که به عنوان یک والد به فرزندتان یاد دهید چه چیزی پذیرفتنی است و چه چیزی نیست.

اگر شما هیچ محدودیتی برای بچه‌تان نگذارید او محدویت‌های نادرست را یاد خواهد گرفت. زیرا برخوردی که باید دریافت می‌کردند را دریافت نکرده‌اند. در آخر به عنوان انسان‌هایی وارد جامعه خواهند شد که اصلا با معیارهای جامعه همخوانی ندارند و این کار آن‌ها را از اجتماع دور می‌کند و روی خوشبختی‌شان تاثیر منفی دارد.

پــــــس:

در مورد یاد دادن قوانین به فرزندان‌تان جدی و رک باشید.

هر گاه که حال‌وهوای‌تان عوض شد قوانین را هم عوض نکنید زیرا این کار باعث سردرگمی بیشتر بچه‌هایتان خواهد شد.

اگر شما قوانین را به فرزندتان یاد ندهید، جامعه او را برایتان تنبیه خواهد کرد.

 

قانون ۶ قبل از آنکه دنیا را نقد کنید رفتار خودتان را اصلاح کنید.

فکر می‌کنم جردن پترسون این قانون را برای ما ایرانی‌ها نوشته است. که امروزه یکی از کارهای بیشتر ایرانی‌ها غر زدن شده است. بیشتر صحبت‌هایمان، در تاکسی، خانه، دانشگاه، مترو، مهمانی و …. فقط نقد کردن دیگران شده انگار که خودمان بی‌عیب و نقص هستیم.

خوشبخت‌ترین انسان‌ها کسی است که آنقدر در فکر عیب‌های و نقص‌های خود است
که فرصت فکر کردن به عیب‌های دیگران را ندارد.

حضرت محمد (ص)

نقد کردن کار آسانی است. واقعا آسان است که در خانه روی مبل بنشینید و به عیب‌های دیگران در کار و رفتارشان اشاره کنید.

چرا سرزنش‌ کردن دیگران و انداختن خطاها گردن آنان آسان است؟ زیرا مسئولیت را از روی دوش‌ خودمان خالی می‌کند.

قبل از اینکه در مورد خطاهای دیگران حرف بزنید به عیب‌های خودتان اشاره کنید.

پــــــس:

آیا کار اشتباهی هست که فکر می‌کنید در حال انجامش هستید؟ شاید کار بدی باشد که به سلامتی و یا ثروت شما ضربه می‌زند. اگر همچین چیزی وجود دارد پس همین امروز آن را متوقف کنید.

وقت‌تان را برای سوال‌ کردن در مورد کاری که انجام می‌دهید و پیدا کردن دلیلش تلف نکنید. اگر می‌دانید کاری اشتباه است همین امروز تمامش کنید.

 

قانون ۷ | چیزی را دنبال کنید که هدف‌مند باشد نه مصحلت‌آمیز

شاید فکر کنید دلیلی برای وجود من و شما وجود نداشته باشد. پس با چنین واقعیتی آیا امروز را باید فقط خوش بگذرانید؟ آیا باید از هر کار سختی که می‌دانید اکنون سخت است اما در آینده به نفع‌تان خواهد بود باید اجتناب کنید؟ چون هیچ هدف و معنایی در زندگی‌تان ندارید؟خیـــــــر.

چون شاید فکر کنید که هیچ دلیلی برای وجودتان نباشد اما می‌توانید دلیل وجودی خودتان را داشته باشید. انجام کار درست در لحظه و گذاشتن لذت‌های حال حاضر برای بعد می‌تواند زندگی‌تان را بامعنی کند. می‌تواند شما را شادتر کند.

پــــــس:

به جهان اطراف‌تان دقت کنید.

دنبال جواب این سوال باشید که چطور می‌توانم این دنیا را به جای بهتری تبدیل کنم؟

از خودتان بپرسید چه کاری وجود دارد که من می‌توانم امروز انجام دهم تا در آینده زندگی بهتری داشته باشم.

بزرگ‌تر فکر کنید. چطور می‌توانید این دنیا را به جای بسیار بهتری تبدیل کنید؟ برای رسیدن به این هدف باید به چه شخصی تبدیل شوید؟ هر چه تغییری که می‌خواهید ایجاد کنید بزرگ‌تر باشد باید سختی‌های بیشتری را هم تحمل کنید و در این‌صورت زندگی شما معنای بیشتری هم خواهد داشت.

اگر اشاره به نادرستی‌ها را متوقف کرده و بر اساس دستورات وجدان خود زندگی کنید می‌توانید حتی در زمان مواجهه با تهدیدات نیز نجابت خود را حفظ کنید؛ اگر با صداقت و شجاعت از بالاترین ایده‌آل‌ها تبعیت کنید، امنیت و قدرت بیشتری برایتان فراهم خواهد شد. اگر به درستی زندگی کنید می‌توانید آنقدر جویای هدف باشید که حتی واهمه از مرگ نیز تاثیری بر شما نداشته باشد.

 

قانون ۸ | حقیقت را بگویید یا حداقل دروغ نگویید

انواع مختلفی از دروغ وجود دارد:

شاید دروغ بگوییم تا چیزی که می‌خواهیم را به دست آوریم.

شاید دروغ بگوییم تا از رنجاندن دیگران جلوگیری کنیم.

شاید دروغ بگوییم تا اطلاعاتی را پنهان کنیم.

شاید به خودمان دروغ بگوییم.

ما در کوتاه‌مدت دروغ می‌گوییم تا از درد حقیقت دور بمانیم. شاید این کار در کوتاه‌مدت جواب‌گو باشد اما شخصیت‌مان را ضعیف می‌کند زیرا بر طبق ارزش‌هایمان عمل نمی‌کنیم. وقتی برای پوشاندن دروغ‌های قبلی دروغ‌های دیگری می‌گوییم شرایط را بدتر از این هم می‌کنیم.

افرادی که شخصیتی ضعیف دارند وقتی شرایط سخت از راه می‌رسد از آن فرار می‌کنند اما نمی‌دانند که سختی‌ها زمانی همه‌ی ما را دچار خود خواهد کرد. چه اکنون باشد چه بعد.

دکتر پترسون معتقد است هر پیشرفتی که امروز می‌خواهید نسبت به دیروز داشته باشید بستگی به این دارد که چقدر امروز با خودتان صادق هستید.

پــــــس:

هر دروغی در آینده به شما باز خواهد گشت و شما را نیش خواهد زد. و به همین خاطر باید همیشه حقیقت را بگویید و یا حداقل دروغ نگویید.

از خودتان بپرسید چه حقیقت تلخی است که از گفتنش امتناع می‌کنید. چه گفت‌وگوی ناخوشایندی است که باید داشته باشید؟ هم با خودتان و هم با دیگران.

اما جایی که لازم است حقیقت را هم بگویید نباید ساکت بمانید.

 

 

قانون ۹ | در نظر بگیرید کسی که به او گوش می‌دهید ممکن است چیزی بداند که شما نمی‌دانید

یک واقعیت وجود دارد که کمتر کسی می‌خواهد قبول کند:
شما با حرف زدن چیز خاصی یاد نمی‌گیرید اما با گوش دادن چرا.

علاوه بر این، داشتن کسی که به شما گوش دهد و درک‌تان کند یک نیاز اساسی انسان است. پس با گوش دادن به یک شخص شما به او یک هدیه می‌دهید و کمکش می‌کنید تا نیاز اساسی‌اش به درک شدن را ارضا کند.

همچنین گوش دادن صادقانه به یک نفر به ایجاد اعتماد بین شما و او کمک می‌کند.

پــــــس:

همیشه طوری تعاملات‌تان با دیگران را شروع کنید که گویا طرف مقابل‌تان یک شخص متفکر است و در جایگاه درستی است و تجربه‌های زیادی از زندگی دارد که شما هم می‌توانید از او یاد بگیرید.

وقتی کسی قسمتی از حرف‌هایش را برایتان تمام کرد سخنانش را خلاصه کنید و تا مطمئن شوید معنی‌اش را به درستی فهمیده‌اید. این کار تفکرات شما و طرف مقابل را هم واضح می‌کند.

 

قانون ۱۰ | در گفتار خود دقیق باشید

دقت و صراحت می‌تواند اضطراب را از بین ببرد. اضطراب زمانی رخ می‌دهد که ما با ناشناخته‌ها روبه‌رو می‌شویم.

یک مثال: شاید مدتی است که در بدن‌تان دردی احساس می‌کنید. چه می‌تواند باشد؟ خب می‌تواند چیز خاصی نباشد یا حتی می‌تواند سرطان باشد. یا یک چیزی بین این دو.

این احتمالات ذهن‌مان را درگیر می‌کند و اضطراب‌مان را افزایش می‌دهد. اگر برای پی بردن به این درد به دکتر مراجعه کنید مهم نیست که دکتر چه بگوید به هر حال اضطراب شما پایین خواهد آمد. به این خاطر که یک چیز ناشناخته برای شما آشنا می‌شود.

صدایی در جنگل می‌شنوید اما نمی‌بینید. می‌تواند یک ببر باشد. امکان دارد یک کروکودیل گرسنه‌تر و وحشی‌تر از ببر باشد… اما شاید هم این‌ها نباشد. اگر برگردید و نگاه کنید شاید تنها یک سنجاب را ببینید. چیزی در جنگل هست و این را با قاطعیت می‌دانید. اما اغلب تنها یک سنجاب است. ولی اگر نگاه نکنید یک اژدها از آن می‌سازید و شوالیه هم نیستید که با آن مواجه شوید. شما یک موش هستید که با شیر مواجه می‌شوید؛ یک خرگوش که با نگاه خیره‌ی گرگ فلج شده است. نمی‌گویم که همیشه یک سنجاب پشت‌تان است. امکان دارد یک چیز واقعا بد باشد. اما در غالب موارد واقعیت کم‌رنگ‌تر از تصورات ذهنی ما بوده و آن غولی که در ذهن‌مان از آن می‌سازیم واقعی نیست.

پــــــس:

اگر چیزی شما را اذیت می‌کند، خودتان را از آن پنهان نکنید و سعی کنید به مسئله پی ببرید.

روی کاغذ بنویسید که چه چیزی دقیقا شما را اذیت می‌کند؟ چه چیزی می‌خواهید؟ و چرا؟

 

قانون ۱۱ | وقتی که بچه‌ها در حال اسکیت‌سواری هستند مزاحم‌شان نشوید

ما انسان‌ها به صورت عمیقی برای لذت بردن از خطر اعصاب‌کشی شده‌ایم.

وقتی که ریسک کوچکی را انجام می‌دهید و در آن موفق می‌شوید به شایستگی و مهارت شما مقداری اضافه خواهد شد. این شایستگی بعدها به دردمان خواهد خورد. این شایستگی و یا نداشتن شایستگی ماست که جایگاه‌مان را در جامعه مشخص می‌کند.

تنها راهی که بچه‌ها از بچه بودن به بالغ شدن توسعه پیدا می‌کنند در معرض خطر قرار گرفتن است.

و منظور از این درس که وقتی بچه‌هایتان در حال اسکیت‌سواری هستند آن‌ها را به حال خود بگذارید این است که وقتی بچه‌هایتان بعضی‌ کارها را با مایه‌ای از خطر انجام می‌دهند آن‌ها را به حال خود بگذارید چون باید رشد کنند و یاد بگیرند.

و در کل انسان با خطر کردن و انجام دادن کارهایی خارج از محدوده‌ی امنش است که می‌تواند بهتر شود و پیشرفت کند.

 

قانون ۱۲ | وقتی گربه‌ای را در خیابان می‌بینید نوازشش کنید

زندگی سخت است.

بعضی از اوقات اتفاقات بدی برای انسان‌های خوب رخ می‌دهد. اما با توجه کردن به چیزهای کوچک می‌توانید هر روزی بدی را با خوشی سپری کنید.

اگر خوب دقت کنید، حتی در یک روز بد هم می‌توانید خوشحال باشید. شاید یک دختربچه‌ی کوچک را در حال رقص در خیابان ببینید، چون لباس باله پوشیده و دوست دارد برقصد. شاید یک فنجان قهوه‌ای خوب را در کافه‌ای بنوشید که به مشتریانش اهمیت می‌دهد. شاید بتوانید ۱۰ یا ۲۰ دقیقه زمان بگذارید و یک کار مسخره‌ی کوچک انجام دهید تا از فکر مشکلات بیرون بیایید و پوچ بودن زندگی را به یاد بیاورید.

در این قانون آخر نوازش کردن گربه در خیابان یک کنایه است تا شما را متوجه این قضیه کنید که به چیزهای کوچک در زندگی‌تان توجه کنید چرا که می‌توانید روزهای پر از فلاکت را هم با اهمیت دادن و لذت بردن از موارد کوچک سپری کنید.

خود جردن پترسون در قسمتی از کتاب می‌گوید بعضی از اوقات وقتی حال انجام کاری را ندارد گوشه‌ای می‌نشیند و چند قسمت از کارتون سیمپسون‌ها را نگاه می‌کند!

پــــــس:

» دنبال چیزهای کوچک باشید و از آن‌ لذت ببرید.

»‌ یک گربه را نوازش کنید، یک قهوه برای کسی بخرید یا امروز را از مسیر دیگری به خانه برگردید.

در آخر کتاب دکتر پترسون شبی با خود می‌نشیند و بعد از عمری تحقیق در فلسفه و روان‌شناسی و تاریخ و … در تاریکی با خودش یک سوال‌‌وجواب انجام می‌دهد و جواب مهم‌ترین سوال‌های زندگی‌اش را می‌دهد و این می‌تواند دستورالعملی باشد برای هر انسانی که خواهان یک زندگی درست و بامعناست.

 

سوالات به شرح ذیل می باشند:

  •  » فردا چه کار کنم؟
    درست‌ترین کارهای ممکن را در کمترین زمان ممکن انجام بده.
  • » سال بعد چه کار کنم؟
    مطمئن شو که کارهای خوب امسال به شکل فزاینده‌ای با کارهای خوب سال بعد همراه شود.
  • » با زندگی خود باید چه کار بکنم؟
    بهشت را هدف بگیر و بر روی امروز تمرکز کن.
  • » با همسرم باید چه کار بکنم؟
    به گونه‌ای با او رفتار کن انگار مریم مقدس است و می‌تواند قهرمان نجات‌بخش این دنیا را متولد کند.
  • »‌ با پدر و مادرم چه کار باید بکنم؟
    طوری عمل کن که کارهایت جواب‌گوی تمام زحمات‌شان باشد.
  • » با یک دروغگو چه کنم؟
    بگذار حرفش را بزند تا خودش دستش را برملا کند.
  • » با دخترم باید چه کنم؟
    پشتش بایست، به او گوش کن، مراقبش باش، ذهنش را تعلیم بده و بگذار بداند که مادر شدن هیچ ایرادی ندارد.
  • » با یک غریبه چه کار باید بکنم؟
    او را به خانه‌ام دعوت کرده و مثل یک برادر با او رفتار کنم تا واقعا به برادرم تبدیل شود.
  • » با یک روح سقوط کرده چه کار کنم؟
    دست کمک را به صورت کامل و با احتیاط دراز کن، اما در باتلاق گرفتاری به او ملحق نشو.
  • » چگونه باید مردمانم را تعلیم دهم؟
    چیزهایی که به نظرم حقیقتا مهم هستن را با آن‌ها به اشتراک بگذارم.
  • » با یک ملت لجام‌گسیخته چه کار باید بکنم؟
    با استفاده از سخنان درست پیوند را بین آن‌ها برقرار کن.
  • » با خدایم باید چه کار کنم؟
    هر آنچه عزیز می‌پنداری را قربانی کن تا به ایده‌آل‌های بهتری برسی.
  • » وقتی داشته‌هایم را ناچیز می‌دانم چه کار باید بکنم؟
    افرادی را به یاد بیاور که هیچ ندارند و سعی می‌کنند سپاسگزار باشند.
  • وقتی طمع مرا در برمی‌گیرد چه کار کنم؟
    » یادت باشد که به راستی دادن از گرفتن بهتر است.
  • » وقتی دشمنانم موفق شدید چه باید بکنم؟
    اندکی بالاتر هدف بگیر و به خاطر این درس عبرت سپاسگزار باش.
  • » وقتی خسته و بی‌حوصله هستم چه کار باید بکنم؟
    » با قدردانی دست کمکی که به سویت دراز شده را بپذیر.
  • » با افزایش سنم چه باید بکنم؟
    پتانسیل‌های جوانی را با دستاوردهای بلوغ جایگزین کن.
  • » با مرگ بچه‌هایم چه باید بکنم؟
    دیگر عزیزانت را نگه دار و مرهم دردهایشان باش.
  • »‌ در بحران بعدی چه کار باید بکنم؟
    یادت باشد که هیچ بحرانی بزرگ نیست توجه‌ت را به حرکت صحیح بعدی جلب کن. طغیان در راه است. طغیان بزرگ در راه است. آخرالزمان همواره پیش روی‌مان است.
  • » به یک برادر بی‌ایمان  چه باید بگویم؟
    بهترین راه برای اصلاح دنیا اصلاح خودمان است و هر چیز دیگری گستاخی است.
  • » برای تقویت روحم باید چه کار کنم؟
    دروغ نگویم یا کاری که از آن نفرت دارم را انجام ندهم.
  • » برای تجلیل و افزایش جسمم چه‌کار کنم؟
    از آن تنها برای خدمت به روحم استفاده کنم.
  • » با گرفتاری انسان‌های فقیر چه کنم؟
    از صحیح‌ترین نمونه‌ها برای ارتقای قلب شکسته او استفاده کنم.

 

 

 پیام اصلی جردن برنت پترسون 

کتاب 12 قانون زندگی، درباره موضوعاتی صحبت می‌کند که با استفاده از آن‌ها، می‌توانیم بی‌نظمی‌های موجود در زندگی‌مان را از بین ببریم.

به عقیده جردن پیترسون نویسنده کتاب 12 قانون زندگی، بی‌نظمی‌ها می‌توانند باعث بروز مشکلات زیادی در زندگی فردی و اجتماعی ما انسان‌ها شوند.

در کتاب 12 قانون زندگی، قوانینی عنوان شده است، که با استفاده از آن‌ها می‌توان به جنگ بی‌نظمی‌ها رفت و آن‌ها را شکست داد.

ایده اولیه نوشتن کتاب 12 قانون زندگی آن بود،‌ که جردن پیترسون با سوال‌های زیادی از افراد مختلف در یک سایت مواجه شد. او تصمیم گرفت با این کتاب پاسخ همه سوالات آن‌ها را بدهد.

این کتاب از زمان انتشار در سال 2018 تاکنون، جزء مطرح‌ترین کتاب‌های منتشر شده بوده و همواره در لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز و آمازون قرار گرفته است.

 

 

سایر آثار جُردن بی. پیترسون:

 

 

www.elmema.com

www.elmema.com

این صفحه را با دوستانتان به اشتراک بگذارید:

تلگرام telegram

اشتراک گذاری در تلگرام (کلیک کنید)

اشتراک گذاری در واتس آپ (کلیک کنید)

 

animated-down-arrow

از مشاوره رایگان استفاده کنید. (کلیک کنید)

از آرشیو تست های آنلاین دیدن کنید. (کلیک کنید)

از آرشیو مقالات بهبود فردی دیدن کنید. (کلیک کنید)

از آرشیو داستان های کوتاه دیدن کنید. (کلیک کنید)

از آرشیو مقالات موفقیت دیدن کنید. (کلیک کنید)

از آرشیو مقالات مدیریتی دیدن کنید. (کلیک کنید)

از آرشیو مقالات شاد زیستن دیدن کنید. (کلیک کنید)

از آرشیو مقالات امید به زندگی دیدن کنید. (کلیک کنید)

از آرشیو مقالات یک دقیقه مطالعه دیدن کنید. (کلیک کنید)

از آرشیو کل مقالات دیدن کنید، بهترین ها برای شما… (کلیک کنید)

تلگرام علم ما

تلگرام علم ما (کلیک کنید)

Medium_20160928095241745_1111111111

اینستاگرام علم ما (کلیک کنید)

این محتوا چقدر براتون مفید بود؟

لطفا به محتوای ما با ستاره امتیاز دهید

میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0

تاکنون کسی به این محتوا رای نداده! اولین کسی باشید که این محتوا را ارزیابی می کند...

درباره ی شیوا مرزبان

Avatar photo
شیوا هستم، نویسنده سایت علم ما و ادمین اینستاگرام علم ما. به مطالب انگیزشی و سبک زندگی علاقه دارم و در علم ما مقالاتم رو با شما به اشتراک میزارم...

مطلب پیشنهادی

معرفی و خلاصه کتاب

معرفی و خلاصه کتاب قدرت من هستم از جول اوستین

معرفی کتاب قدرت من هستم (The Power of I Am) نوشته جول اوستین خلاصه و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *