معرفی و خلاصه کتاب شکوفایی روانشناسی مثبت گرا از مارتین سلیگمن
(Flourish (A Visionary New Understanding of Happiness and Well-Being
خلاصه و معرفی از: آزاده جوانبخت
معرفی مارتین سلیگمن
مارتین ای.پی. “مارتی” سلیگمن (Martin E. P. “Marty” Seligman) متولد ۱۲ اوت ۱۹۴۲ روانشناس آمریکایی، استاد دانشگاه و نویسنده کتابهای خودیاری است.
نظریه او با نام درماندگی آموختهشده بهطور گستردهای میان دانشمندان و روانشناسان بالینی مطرح است.
مارتین سلیگمن در سال ۱۹۶۴ از دانشگاه پرینستون فارغ التحصیل شد و در سال ۱۹۶۷ دکتری روانشناسی را از دانشگاه پنسیلوانیا اخذ کرد.
در سال ۱۹۹۰ به حیطه روانشناسی مثبت گرا ورود پیدا کرد و در سال ۱۹۹۸ به عنوان رئیس انجمن روانشناسی امریکا با بالاترین رای برگزیده شد. از سال ۲۰۰۰ ماموریت خود را ارتقای روانشناسی مثبت گرا تعریف کردد.
او را جزو ۳۱ نفر موثر در قرن بیستم معرفی میکنند.
مترجمین کتاب شکوفایی روانشناسی مثبت گرا
این کتاب توسط امیر کامکار و سکینه هژبریان ترجمه شده و انتشارات روان آن را به چاپ رسانده است.
درباره کتاب شکوفایی روانشناسی مثبت گرا
کتاب شکوفایی روانشناسی مثبت گرا هم مانند سایر کتابهای سلیگمن، کتابی علمی و متکی بر مجموعهی گستردهای از مطالعات و تحقیقات است. بنابراین، از این زاویه، تفاوتی با سایر کارها و کتابهای او ندارد.
اما لحن ساده و صمیمی، چیزی است که به خوبی از نخستین صفحات کتاب آن را حس میکنید.
کتاب شکوفایی روانشناسی مثبت گرا نوشته مارتین ای.پی.سلیگمن در سال ۲۰۱۱ منتشر شد. این کتاب شامل دو بخش است.
بخش اول روان شناسی مثبت گرای جدید است
بخش دوم راههای شکوفایی
در ۱۰ فصل است که به زبان ساده و همراه با مثالها و تحقیقات و نتایج آنها نوشته شده است.
با خواندن این کتاب چه چیزهایی را یاد میگیریم؟
در اوایل این کتاب، روند شکلگیری بحثِ روانشناسی مثبت گرا و حتی خاطرات شخصی سلیگمن در زمینهی تأمین مالی پروژههای مطالعاتیاش را میخوانیم و این پیام را دریافت میکنیم که قرار نیست در یک فضای خشک و رسمی، با نویسنده همراه شویم.
اول ببینیم که روانشناسی مثبت گرا چی هست:
روانشناسي مثبتنگر در اواخر دهه 1990 به وسيله سليگمن در مدتي كه رئيس انجمن روانشناسي آمريكا بود شكل گرفت. روانشانسي مثبت نگر به خوشبختي، برتري و عملكرد ناديده گرفته و در عوض روي نابهنجاريها، حالت دفاعي، ضعفها، و انگيزشهاي منفي بر اشكالات انسان به جاي محسنات آنها ـ تمركز ميكنند انتقاد كرده است. تأكيد بر روانشانسي مثبتنگر همان چيزي است كه مزلو و ساير روانشناسان انسانگرا بيش از 30 شال قبل مورد تأكيد قرار دادند.
توجه سليگمن به روانشناسي مثبتنگر با پاسخ مشتاقانهاي روبرو شده است. تعداد زيادي تحقيقات انتشارات، و اجلاسها به دنبال آن صورت گرفتهاند.
روانشناسي مثبتنگر درباره شخصيت خوشبخت چه چيزي ميتواند به ما بگويد؟ شما در اثر تجربه خودتان ميدانيد كه برخي افرادي را كه ملاقات ميكنيد. خوشبينتر، روراستتر، و سرشار از انرژي و شادابتر از ديگران هستند. با اينكه ميدايند آنها با مشكلات شغلي، اجتماعي، يا مالي روبرو هستند. چه چيزي باعث ميشود كه به اين صورت باشند؟
حتي اگر شما يكي از اين افراد شاد نباشيد اميدوارم كه حداقل دورههاي موقتي خوشبختي را زماني كه عاشق شديد، در امتحان سختي ممتاز شديد يا شغلي را به ست آوريد كه واقعاً ميخواستيد و همه اينها باعث شدند كه احساس كنيد جاي خوشحال و سربلند هستيد، تجربه كرده باشيد.
روانشناسان به شخصيت خوشبخت با عناوين مختلف، برحسب، سلامت ذهني يا رضايت از زندگي اشاره كردهاند و آن را به صورت ارزيابي شناختي از كيفيت تجربه زندگي فرد و برخوردار بودن از عاطفه مثبت تعريف كردهاند (مك گرگور وليتل 1998 به نقل از كتاب شولتز ترجمه سيد محمدي) بنابراين خوشبختي جنبههاي عقلاني و هيجاني دارد .
ميان انديشههاي علمي سليگمن از آن روي يگانه است كه وي به جاي پيروزي از ديدگاههاي كهنه درماني، به يك انديشه ناب دست يافته و در گروه سنتشكنان روانشناسي قرار ميگيرد. سليگمن مانند ساير شناختيها بر نقش باور و آگاهي و روند تأثيرگذاري آنها برزندگي تأكيد ميكند.
اگرچه اين گفتار همپوشيهايي با ديدگاههاي بكواليس نيز دارند اما از زاويهاي به آنان نگريستند كه جالب توجه است. شما در هنگام ترس از آينده، منفي نگري ميكنيد و همين مسأله موجب ميگردد تابا ريزبيني زياد به اشتباههاي خود بنگريد و توانايهايتان را ناديده بگيريد.
سليگمن در سال هاي اخير تلاش فراواني نمود تا روانشناسي مثبتنگر را به عنوان يك خواستگاه جديد روانشناسي امروز تعريف نمايد درنگاه نخست، روانشناسي مثبتگرا شبيه انديشههاي عرفاني مشرق زمين مانند يورا يا انديشه چپ مغز و منطقي غرب مانند «بخند تا دنيا بهت بخنده!» است اما در حقيقت روانشناسي مثبتنگر فراتر ازاين حرفهاست. بري مثال سليگمن درقبال پرسشي با اين مفهوم كه آيا روانشناسي مثبتنگر فقط ميخواهد آدمها را شاد كند؟ پاسخ ميدهد.
شادكامي به عنوان بخشي از «حال خوب» با تجربه لذت است اما اين تنها بخشي ازروانشناس مثبتگرا را تشكيل ميدهد آن هم بخش كوچكي از اين مكتب فكري را روانشناسي مثبتگرا مطالعه علمي ظرفيتهاي آدمي در رويارويي با زندگي است. براساس آنچه سليگمن 2002 اظهار داشته روانشناسي مثبتگرا. شامل هيجانهاي مثبت ويژگيهاي خودي مثبت و سازمانها مثبت است.
آنچه سليگمن بدان باور دارد، تغير انديشه سبك توصيفي و تغيير در بافت تفكر براي دستيابي به يك زندگي بهنجار است وي براي دستيابي به اين مكتب علمي ـ كاربردي ساير تلاشهاي روانشناسي را زير سئوال نبرده بلكه آن را ناكافي ميداند.
سليگمن در پاسخ به پرسش آيا روانشناسي مثبتنگر همان تفكر مثبت است؟ ميگويد اين دو در سه اصل با هم متفاوتند:
اول:اينكه روانشناسي مثبتگر يك شيوه كامل علمي ـ پژوهش است
دوم: اين كه تفكر مثبت وابسته به موقعيت بوده و از موقعيتها تأثير ميپذيرد اما روانشناسي مثبتنگر اين گونه نيست
سوم: اينكه روانشناسي مثبتگرا در بر و امر قابل پذيرش است اما براي دستيابي به انديشه مثبت شمابايد با اصل واقعيت چانهبزنيد.
همانگونه كه ميبينيد براي سليگمن روانشناسي مثبتگرا و بيرون آن خوشبيني آموخته شده يك انقلاب شناختي است.
سليگمن ميگويد در دنياي كه روانشناسان امروزي تبليغ ميكنند جايي براي هيجانهاي منفي نيست، در واقع همه ما در غذاهاي گوناگوني كه روي اجاق مي پذيم، در بوهاي خوشي كه در عطرمان مصرف ميكنيم، هنگامي كه با حيوان خانگيمان به عنوان عضوي ازخانواده برخورد ميكنيم، به دنبال تجربه احساس مثبت هستيم و از هيجانهاي منفي مانند ترس، خشم، و احساس جدايي دوري ميجویند ـ اگر چه در بسياري از مواقع درگير همين احساسات منفي هستيم.
همه هيجانها يك محتواي احساسي، ادراكي، فكري و عملي دراند يعني مجموعهاي از اين عوامل دركنار هم تعيين خواهند كرد كه ايا روزگار خوش در پيشرو خواهيم داشت يا نه.
شباهت كارهاي سليگمن با ساير شناخت درمانگران زيادد است اما آنچه ديدگاه سليگمن و جنبش روانشناسي مثبتنگر را از ساير ديدگاهها برجستهتر سازد تأكيد آن روي شادي، عشق و مسئوليت پذيري است.
به بيان اختصاصيتر تأكيد روي چيزي است كه به آن تجربههاي مثبت مردم (شادي) و صفات فردي مثبت (مثل عشق) و ارزشهاي مثبت شهروندي و گروهي و مسئوليتپذيري ميگويند.
بهطور خلاصه جنبش روانشناسي مثبتنگر بر سه اصل تأكيد دراد.
- تجاربي كه مردم براي آنها ارزش قائلند مثل اميد، خوشبيني و شادي
- صفات فردي مثبت مثل ظرفيت عشق، كار، فعاليت، قريحه و مهارتهاي ميان فردي
- ارزشهاي مثبتگروهي و شهروندي مثل مسئوليت پذيري، دلگرمي دادن و شكيباي.
پژوهشهاي مقدماتي سلیگمن : در آزمايشهاي مقدماتي سليگمن، سگها براق شدند و با شوك برقي دردناكي ازلحاظ جسماني زيانبار نبود مواجه شدند. اين سگها براي گريختن با اجتناب كردن از شوك كاري نميتوانستد انجام دهند بعد از يك رشته شوك، سگها را در جعبه دوسره دوقسمتي قرا ردادند. شوك از كف قسمت اول كه سگ در آن قرار گرفته بود وارد ميشد.
بعداً رفتار اين سگها با رفتار سگهاي گروه گوا كه با شوكهاي برقي مواجه نشده بودند مقايسه شد وقتي كه سگهاي گروه گوا در جعبه قرار داشتند و ازطريق كف به آنها شوك وارد شد. سراسيمه در آن قسمت تقلا كردند و تصادفاً ازروي مانع به قسمت امن پريدند در كوششهاي بعدي آنها هر بار سريعتر از روي مانع پديده و ياد گرفتند كه اين راه گريختن است سگهاي گروه آزمايشي كه قبل ازاينكه در جعبه دوسره قرار داده شوند شوك برقي گرفته به صورت متفاوتي رفتار كردند آنها بعد از دريافت شوك از طريق كف جعبه به مدت 30 ثانيه تقلا كردند و دست از فعاليت برداشتند. روي زمين افتادند و زوزه كشيدند آنها هرگز گريختن را ياد نگرفتند حتي زماني كه آزمايشگر سعي كرد آنهارا با غذا به اين كار ترغيب كند، اين سگها منفعل ودرمانده شده بودند و نميتوانستند براي تغييردادن وضعيت خود تلاش كنند.
درماندگي آموخته شد به همين نحو درانسانها نشان داده شده است. در تحقيقات ديگر كه با آزمودنيهاي انسان انجام شد. معلوم شد كه درماندگي آموخته شد. بعد از اينكه آزمودنيها الگوهاي درماندهاي را مشاهده كردند روي ميدهد مخصوصاً زماني كه اين آزمودنيها بين خودشان و الگوها شباهتهايي را ميديدند آزمايشگران اظهار داشتند كه اين آزمودنيها رد واقع ميگيئند «اگر الگو براي آن كاري از دستشان بر نميآيد پس من هم كاري از دستم بر نمي آيد »
در ادامه بخش های مختلف کتاب بررسی می گردد:
بخش اول: روان شناسی مثبت گرای جدید
فصل 1: بهزیستی چیست؟
در طول محتوای این فصل مولف چگونگی شکل گیری نظریه های شادکامی، بهزیستی و عناصر و اعضای آن را به طور مفصل برای مخاطب تشریح کرده و سپس با بکارگیری از گفتاری ساده و روان، منظور و مقصود خویش را در مورد شکوفایی به طور روشن بیان می نماید.
فصل 2: خلق شادکامی مخصوص به خود: تمرین های اثربخش روان شناسی مثبت گرا
در این فصل، تمرین هایی موثر و کاربردی ارائه می شود که قادر خواهد بود میزان بهزیستی خواننده را افزایش داده و موجب حذف و کاهش افسردگی در وی گردد؛ یکی از این روش ها، ملاقات با قدردانی می باشد که می تواند زندگی افراد را شادتر و رضایت بخش تر کند. به این صورت که، هنگامی که شخص از اطرافیان خود قدردانی می کند، روابط خود را محکم تر نموده و حالتی لذت بخش را در وجود خویش احساس می کند.
فصل 3: راز مبهم و نادرست داروها و درمان
بر اساس یافته های سازمان بهداشت جهانی، افسردگی پر هزینه ترین بیماری در دنیا است و شیوه های درمانی مورد استفاده برای بهبود این گونه بیماران، به طور معمول مصرف دارو و یا استفاده از خدمات روان درمانی می باشد که در اکثر مواقع به نتایج مطلوب و قابل قبولی ختم نمی گردد. مولف در ادامه ی این فصل بحث های مفصلی را در این رابطه ارائه می دهد که بسیار حائز اهمیت می باشد.
فصل 4: آموزش بهزیستی: جادوی دوره ی کارشناسی ارشد روان شناسی مثبت گرای کاربردی
مولف در نتیجه ی تحقیقات و پژوهش های گسترده ی خویش، موجب ایجاد تحولات عظیمی در آموزش و پرورش شده است. وی در طول محتوای این فصل، با بکارگیری از جملاتی ساده و روان، محتوای آموزشی روان شناسی مثبت گرای کاربردی در مقطع کارشناسی ارشد و هم چنین افرادی که آن را آموزش می دهند را به طور مفصل توضیح می دهد.
فصل 5: آموزش مثبت: آموزش بهزیستی به افراد جوان
به طور معمول در مدارس مواردی از قبیل مهارت های تفکر، موفقیت، سواد، نظم و انضباط به دانش آموزان آموزش داده می شود؛ اما موارد ضروری و برجسته ای هم چون شادکامی، اعتماد به نفس، رضایت خاطر، سلامت جسمی و به طور خلاصه بهزیستی در کانون توجه قرار نگرفته و اهمیتی به آن ها داده نمی شود. مولف در فصل حاضر، به نقد و تفسیر این موضوع پرداخته و راه کارهایی موثر را در جهت بهبود آن ارائه می کند.
کتاب شکوفایی روانشناسی مثبت گرا به تفهیم نظریه شادکامی اصیل (افزایش رضایت از زندگی) و نظریه بهزیستی (افزایش شکوفایی)، توضیحات بیشتری در مورد مدل PERMA و خصوصیات آن پرداخته و اینکه شادکامی و بهزیستی چیزی بالاتر از حال و هوای خوش و لذت و سرخوشی موقتی است.
مارتین سلیگمن و همکارانش از فرمولی به نام نسبت لوزادا برای سنجش میزان بهزیستی بهره بردند. لوزادا نسبت جملات مثبت به منفی است (۲/۹ به ۱) که هر چه این نسبت بزرگتر باشد نشانه بهتری است و هر چه عدد خروجی کمتر، وضعیت بهزیستی فاجعه آمیزتر است.
معیارهای سنجش سلامتی
قطعا همه ما کسانی را میشناسیم که مبتلا به بیماری روحی نیستند اما عملکرد خوبی هم در زندگی ندارند. سازمان بهداشت جهانی در سال ۱۹۴۶ تعریف جدیدی از سلامتی ارائه کرد: سلامتی به معنای عدم وجود بیماری نیست بلکه حالتی از بهزیستی کامل جسمی، ذهنی و اجتماعی، مهارتهای لذت بردن از هیجانات مثبت، برخورداری از معنا در زندگی، رسیدن به اهداف شغلی، ایجاد روابط محکم است.
سلامت روانی به معنی شکوفایی در زندگی است. از آنجایی که یکی از ارکان شکوفایی خوش بینی است تحقیقات سلیگمن درباره خوش بینی و بیماریها (قلبی و عروقی، سرطان، سرماخوردگی و بیماریهای عفونی) نشان میدهد که افراد خوش بین به دلیل اینکه دست به عمل زده و سبک زندگی سالمتری دارند و از حمایت اجتماعی بیشتری برخوردارند، کمتر در معرض ابتلا به بیماری هستند.
تاثیر رفاه بر سلامتی
شاید یکی از تصورات ما این باشد که کشورهای ثروتمند که از رفاه مادی بیشتری برخوردارند به احتمال زیاد از سلامت روحی هم بهرهمندند.
اما تحقیقات نشان میدهد که با وجود بالاتر رفتن امکانات زندگی، شغلی، تحصیلی، طی ۵۰ سال گذشته سن افسردگی در این کشورها از ۳۰ سالگی به ۱۵ سالگی کاهش یافته و لزوما افزایش تولید ناخالص داخلی به معنی ارتقا بهزیستی و رضایتمندی نیست چه بسا میزان افسردگی و اضطراب افزایش و ارتباطات اجتماعی و اعتماد کاهش یافته است.
شکوفایی روانشناسی مثبت گرا معتقد است که دوره ثروت باید در خدمت سلامت باشد و دولتها باید علاوه بر تلاش برای کسب سود و ثروت به سلامت کلی شهروندان نیز اهمیت زیادی بدهند. همچنین مارتین سلیگمن در انتها به این نکته اشاره میکند که ۵۱ درصد مردم جهان تا سال ۲۰۵۱ به مرحله شکوفایی خواهند رسید.
پیام اصلی مارتین سلیگمن
سلیگمن در نظریه اولیه خودش که شادکامی اصیل نام داشت ادعا کرده بود که ۳ عامل اصلی :
هیجانات مثبت
درگیری مثبت در کارها (غرقه شدن)
معناداشتن زندگی
موجب شادکامی و در نتیجه رضایت از ندگی در افراد می شود. اما بعد از مدتی متوجه شد که گویا نظریه اش دربردارنده همه مطلب نیست، به همین دلیل چند سال را صرف پژوهش کرد و سپس نظریه شکوفایی را مطرح کرد، بر اساس این نظریه جدید شادکامی افراد تنها در سایه رسیدن آنها به شکوفایی محقق می شود. و رسیدن به شکوفایی نیز به نوبه خود موجب بهزیستی همه جانبه فرد می شود. از این ۵ عامل، ۳ عامل مربوط به نظریه شادکامی اصیل هستند، یعنی :
هیجانات مثبت
غرقه شدن
معناداری زندگی
دو عامل اضافه شده عبارتند از :
روابط مثبت
دستاورد یا پیشرفت (حرکت رو به جلو در زندگی)
سلیگمن در این کتاب دو نظریه خودش را توضیخ داده است.
خوشبختانه زبان کتاب تخصصی نیست و غیر از روان شناسان، مشاوران و دانشجویان، افراد غیر متخصص علاقه مند هم می توانند از این کتاب استفاده کنند.
سایر آثار مارتین سلیگمن:
- نظريه درماندگی آموخته شده و روانشناسی مثبتنگر
- از شادکامی تا بالندگی
- چه چیزی را می توانید تغییر دهید و چه چیزی را نمی توانید
- از بدبینی به خوش بینی
- شادمانی درونی
- فرزند مثبت گرا
- فضایل و توانمندی های شخصیت
این صفحه را با دوستانتان به اشتراک بگذارید:
اشتراک گذاری در تلگرام (کلیک کنید)
اشتراک گذاری در واتس آپ (کلیک کنید)
از مشاوره رایگان استفاده کنید. (کلیک کنید)
از آرشیو تست های آنلاین دیدن کنید. (کلیک کنید)
از آرشیو مقالات بهبود فردی دیدن کنید. (کلیک کنید)
از آرشیو داستان های کوتاه دیدن کنید. (کلیک کنید)
از آرشیو مقالات موفقیت دیدن کنید. (کلیک کنید)
از آرشیو مقالات مدیریتی دیدن کنید. (کلیک کنید)
از آرشیو مقالات شاد زیستن دیدن کنید. (کلیک کنید)
از آرشیو مقالات امید به زندگی دیدن کنید. (کلیک کنید)
از آرشیو مقالات یک دقیقه مطالعه دیدن کنید. (کلیک کنید)
از سایر مقالات اطلاعات عمومی دیدن کنید. (کلیک کنید)
از آرشیو کل مقالات دیدن کنید، بهترین ها برای شما… (کلیک کنید)
تلگرام علم ما (کلیک کنید)
اینستاگرام علم ما (کلیک کنید)