سرخط خبرها
خانه / کتاب و مطالعه / معرفی و خلاصه کتاب / معرفی و خلاصه کتاب زندگی خود را طراحی کنید از بیل بورنت و دیوید ایوانس
معرفی و خلاصه کتاب
معرفی و خلاصه کتاب

معرفی و خلاصه کتاب زندگی خود را طراحی کنید از بیل بورنت و دیوید ایوانس

معرفی و خلاصه کتاب زندگی خود را طراحی کنید از بیل بورنت و دیوید ایوانس

(Designing Your Life)

خلاصه و معرفی از: آزاده جوانبخت

 

 

معرفی بیل بورنت

بیل بورنت (Bill Burnett)، مدیر اجرایی برنامه ی طراحی در دانشگاه استنفورد است.بورنت از همان دوران کودکی به طراحی ماشین و هواپیما علاقه مند بود و پس از ورود به دانشگاه، این کار را به صورت حرفه ای دنبال کرد. او در طی سی سال فعالیت حرفه ای خود، چند هزار دانشجوی طراحی را تعلیم داده و برای پنج شرکت بزرگ طراحی در دنیا کار کرده است.

دیوید ایوانس (David Evans)، سخنران، مشاور مدیریت و یکی از بنیان گذاران شرکت Electronic Arts است.ایوانس در ابتدا در دانشگاه استنفورد به تحصیل در رشته ی زیست شناسی دریایی پرداخت اما بعد از مدتی به مهندسی مکانیک تغییر رشته داد.او پس از مدتی به شرکت Apple پیوست و بر روی محصولاتی چون ماوس ها و پرینترهای لیزری کار کرد. زمانی که رئیسش، شرکت Apple را به منظور تأسیس Electronic Arts ترک کرد، ایوانس نیز به همراه او به عنوان معاون مدیرعامل در بخش استعدادیابی به این شرکت جدیدالتأسیس پیوست

بیل بورنت و دیوید ایوانس ، سالها مدرس دوره طراحی زندگی در دانشگاه استنفورد بوده‌اند. آنها در مدت بیش از ۱۵ سال با ۲۰۰۰ دانشجو مبانی این کتاب را تمرین کرده‌اند و از قضا این دوره یکی از دوره‌های بسیار پرطرفدار در دانشگاه استنفورد هم هست.

البته بعدها علاوه بر تدریس این دوره در استنفورد، این زوج نویسنده، به تدریس آزاد این دوره برای غیردانشجویان هم پرداخته‌اند.

تجارب مهندسی بیل بورنت و دیوید ایوانس و استفاده از تفکر طراحی برای طراحی قطعات فیزیکی، الهام‌بخش آنها برای طراحی مهم‌ترین داشته ما آدمها شده: طراحی زندگی

 

 

مترجمین کتاب زندگی خود را طراحی کنید

مترجمعنوان کتابانتشارات
رضا جمشیدی صفافرادانش البرز
سیمین موحدکتیبه پارسی

 

 

درباره کتاب زندگی خود را طراحی کنید

زندگی خود را طراحی کنید، کتاب و چارچوب طراحی تفکر است که بیل برانت و دیو ایونس آن را نوشته‌اند. این کتاب به هر کسی کمک می‌کند که خودش زندگیش را طراحی کند. بیل و دیو از مدت‌ها پیش در دانشگاه استنفورد به عنوان پژوهشگر و طراح فعالیت می‌کردند و در این کتاب شیوه طراحی تفکر را در زمینه توسعه فردی استفاده کردند و قواعد و چهارچوب‌هایش را برای زندگی بازتعریف کردند

احتمالا برای شما هم پیش آمده که در موقعیتی در زندگی قرار بگیرید که از ته دل بخواهید از آن خارج شوید، اما ندانید چگونه. مثلا در رابطه ای هستیم که احساس می‌کنیم طرف مقابلمان ما را با رفتارهایش اذیت می کند، اما همچنان به آن رابطه به اصطلاح «می‌چسبیم»!

یا مثلا در شغلی فعالیت می‌کنیم که لحظه به لحظه آن برای ما سخت است، اما نمی‌توانیم آن را رها کنیم. در چنین موقعیتی باید قبل از انجام هر کاری باید از خودمان یک سوال مهم بپرسیم: «دوست داریم وقتی رشد کردیم( رشد کردن به این معنی که از لحاظ فردی توانایی‌ها و مهارت‌های بیشتری برای درک موقعیت‌های مختلف زندگیمان به دست آوردیم) به چه کسی تبدیل بشویم؟»

پاسخ به این سوال کار چندان راحتی نیست. بسیاری از افراد بالغ نمی‌توانند به این سوال جواب بدهند. به خصوص وقتی که در موقعیتی قرار گرفته‌اند که همه چیز ساکن و تغییرناپذیر است.

کتاب زندگی خود را طراحی کنید در ۱۱ فصل نوشته شده است:

 

 

مقدمه: زندگی با طراحی

فصل اول: از جایی که هستید شروع کنید
فصل دوم: ساخت جهت یاب
فصل سوم: راه یابی
فصل چهارم: رهایی از دام مشکلات
فصل پنجم: زندگی های متعدد خود را طراحی کنید
فصل ششم: ساخت نمونه آزمایشی
فصل هفتم: چگونه بیکار می مانیم
فصل هشتم: شغل رویایی خود را طراحی کنید
فصل نهم: انتخاب شادی
فصل دهم: ایمنی شکست
فصل یازدهم: ساخت یک تیم
نتیجه گیری: زندگی که به خوبی طراحی شده است

 

با خواندن این کتاب چه چیزهایی را یاد می‌گیریم؟

 

مقدمه: زندگی با طراحی

مقدمه کتاب با حرف زدن درباره چند باور غلط  شروع می‌شود و نویسندگان در ابتدا مدل ذهنی خواننده در مورد شغل مناسب را هدف قرار می‌دهند.

الن به سنگ ها علاقه مند بود او دوست داشت سنگ ها را جمع آوری کند و بر اساس اندازه، شکل، نوع و رنگ، آن ها را دسته بندی نماید.

پس از دو سال تحصیل در یک دانشگاه معتبر زمان آن فرا رسیده بود تا الن رشته اصلی اش را انتخاب کند. او نمی دانست می خواهد چه کار کند و هیچ ایده ای برای شغل آینده اش نداشت اما زمان انتخاب فرا رسیده بود.

زمین شناسی در آن زمان بهترین رشته به نظر می‌رسید، از این گذشته او واقعا سنگ ها را خیلی دوست داشت. پدر و مادر الن به دخترشان افتخار می‌کردند رشته زمین شناسی: «او در آینده یک زمین‌شناس خواهد شد».

زمانی که الن فارغ التحصیل شد و به خانه پیش پدر و مادرش برگشت شغل پرستاری بچه و بیرون بردن سگ ها برای پیاده روی را آغاز کرد تا بتواند پول کمی در بیاورد پدر و مادر الن گیج شده بودند. این همان چیزی است که الن قبلا در دبیرستان انجام می داد. والدین او کلی پول بابت تحصیل علم در خارج در دانشگاه پرداخته بودند.

آن ها از خود می پرسیدند چه زمانی قرار است خرج شود و دخترشان به یک زمین شناس تبدیل گردد؟ چه زمانی قرار است علم حرفه شغلی اش را آغاز کند؟ آیا این چیزی است که او این همه برایش درس خوانده بود؟ آیا این چیزی است که او قرار بود انجام دهد. مسئله این است الن فهمیده بود که نمی خواست یک زمین‌شناس شود. او اصلاً علاقه‌ای به صرف وقت برای مطالعه فرآیندها مواد و یا تاریخ زمین نداشت.

او از کار صحرایی کار برای شرکت های منابع طبیعی و یا آژانس های محیط زیستی خوشش نمی‌آمد. نقشه کشی و یا گزارش نویسی را دوست نداشت. علم رشته زمین شناسی را به صورت پیش‌فرض انتخاب کرده بود ، چون که او سنگ ها را دوست داشت و اکنون الان مدرک به دست، با والدین ناامید اصلا نمی دانست چگونه شغلی پیدا کند و با باقی زندگی اش چه کار کند.

همان طور که همه به الن می گفتند اگر چهار سال دانشگاه بهترین سال های زندگی اش باشد، او دیگر هیچ راهی به جز غصه خوردن ندارد اما او نمی دانست این تنها او نیست که در رشته تحصیلی خود مشغول به کار نشده است. در حقیقت در ایالات متحده تنها 27 درصد از فارغ التحصیلان دانشگاه در شغلی مشغول به کار می شوند که مرتبط با رشته تحصیلی آن هاست، این عقیده که رشته تحصیلی شما مرتبط با شغلی است که تا آخر عمرتان انجام می دهید و اینکه دوران دانشگاه (قبل از زندگی همراه با سخت کوشی و ملالت) بیانگر بهترین سال‌های زندگی است دو مسئله ای است که ما را آن ها را باور های غلط می نامیم.

این افسانه ای که بسیاری از مردم را از طراحی زندگی که دوست دارند باز می دارد.

جین در واقع در اواسط دهه سوم زندگی اش نتیجه تلاش های مستمر خود را گرفت. او پیشتر خیلی زود وارد مسیر موفقیت شده بود و توانسته بود در این مسیر بماند.

جین فارغ التحصیل دبیرستان و دانشگاهی معتبر بود و به شرکتی ملحق شده بود که کارهای مهم و تاثیرگذاری انجام می‌داد. او واقعاً در مسیر موفقیت پیش می رفت. دانشگاه مدرسه حقوق ازدواج حرفه شغلی و هر چیز دیگری در زندگی جین دقیقا مطابق با برنامه‌ ریزی قبلی او از کار درآمده بود.

عزم راسخ و سخت‌کوشی جین هر آنچه خواسته بود را به او داده بود. او نماد دستاورد و موفقیت بود. اما جین یک راز داشت. او بعضی شب ها بعد از اینکه از شرکت حقوقی یکی از خسته کننده ترین نام هایی که در سیلیکون ولی می‌شناخت با اتومبیل به خانه می رفت. از زمانی که چراغ های دره را روشن می‌کردند تا دیر وقت بر روی عرش می نشست و گریه می‌کرد.

پاداش بازنشستگی خود را با دقت سرمایه گذاری کرده بود دونالد حرفه شغلی و زندگی سخت و یکنواختی داشت بیدار شدن سر کار رفتن پرداخت اقساط به خانه رفتن و خوابیدن روز بعد دوباره بیدار می شد و تمامی این کارها را از نو انجام می‌داد.

زندگی او پر از تکرار مکررات بود. دونالد سال ها هم این سوال را بارها پرسیده بود. این سوال همه جا همراه او بود…

در کافی شاپ، پای میز شام، در کلیسا و حتی در میخانه محلی جایی که چند پیک ویسکی اسکاتلندی این سوال را برای مدتی ساکت می کرد. اما همیشه این سوال بازمی‌گشت. برای نزدیک به یک دهه این سوال او را تا ساعت 2 صبح بیدار نگه می‌داشت و هنگامی که در مقابل آینه حمام می ایستاد از خود می پرسید: «چرا دارم این کار کوفتی را انجام می دهم؟».

تغییر نگرش برای طراحیِ زندگی که عاشق آن هستید، هیچ وقت خیلی دیر نیست….

این مرد حتی یک بار هم به یاد نداشت که در آینه به خودش نگاه کرده و پاسخ خوبی برای این سوال داشته باشد. باور غلط دونالد مرتبط با باور غلط دین بود. اما دونالد زمان بیشتری این باور غلط را در خود نگه داشته بود.

زندگی با کار موفق و آبرومند بایستی او را خوشحال کند. این باید کافی باشد!  اما دونالد باور غلط دیگری هم داشت. او نمی توانست از چیزی که همیشه انجام داده است دست بکشد. اگر این مرد فقط می توانست در آینه به خود بگوید که او تنها نیست، مجبور نبود چیزی که همیشه انجام داده است را ادامه دهد. فقط در ایالات متحده بیش از 31 میلیون نفر بین سنین 44 و 70 سال کاری می‌خواهند که اغلب حرفه شغلی ارزش محور نامیده میشود. یعنی شغلی که ترکیبی از مفهوم شخصی درآمد مستمر و تاثیر اجتماعی باشد.

بعضی از آن 31 میلیون نفر حرفه  شغلی ارزش محور خود را یافته اند و خیلی های دیگر نمی‌دانند از کجا شروع کنند. از این می ترسند که برای تغییر بزرگ در زندگی خیلی دیر است!  تغییر نگرش برای طراحیِ زندگی که عاشق آن هستید، هیچ وقت خیلی دیر نیست….

چند بخش منتخب از مقدمه کتاب را در ادامه ببینید:

باور غلط: مدرک شما حرفه شغلی‌تان را تعیین می‌کند.

تغییر نگرش: سه-چهارم تمام فارغ التحصیلان دانشگاهی در شغلی مشغول به کار میشوند که ارتباطی با رشته تحصیلی آنها ندارد.

باور غلط: اگر موفق باشید، خوشحال خواهید بود.

تغییر نگرش: خوشحالی واقعی از طراحی زندگی‌ای نشات می‌‎گیرد که برای شما کار کند.

باور غلط: خیلی دیر است.

تغییر نگرش: برای طراحی زندگی که عاشق آن هستید هیچ‌وقت دیر نیست.

بزرگترین تغییر نگرش این است که که زندگی شما نمیتواند کاملا برنامه ریزی شود،

و اینکه تنها یک راه حل برای زندگی شما وجود ندارد، و این چیز خوبی است.

برای زندگی شما طراحی‌های زیادی وجود دارد و همه آنها مملو از امید برای واقعیتی خلاقانه و راهگشاست که زندگی را برای زیستن ارزشمند میسازد.

شما روی این زمین آفریده نشده‌اید تا ۸ ساعت در روزی در شغلی که از آن متنفرید کار کنید تا زمانیکه مرگ شما فرا رسد.

جملۀ فوق یکی از پایه‌های اصلی سری کارنکن است.

بسیاری از مردم بر این باورند که فقط باید بفهمند به چه چیزی علاقه دارند.

آنها گمان می‌کنند هنگامی که علاقه خود را بشناسند چیزهای دیگر به طرز معجزه‌آسایی در جای خود قرار میگیرد.

ما تنها یک دلیل خیلی خوب برای تنفر از این باور داریم: بسیاری از مردم اشتیاق و علاقه خود را نمی‌دانند.

اشتیاق و علاقه علت طراحی یک زندگی خوب نیست، بلکه نتیجه طراحی یک زندگی خوب است.

علاوه بر این شروع طوفانی، در مقدمه کتاب زندگی خود را طراحی کنید درباره تفکر طراحی و رویکرد آن در برخورد با مسائل هم آشنا خواهیم شد.

در حقیقت تفکر طراحی مبنای کتاب طراحی زندگی است.

 

ابراتوار طراحی زندگی دانشگاه استنفورد (Life Design Lab)

در این لابراتوار، سه دوره اصلی وجود دارد. مبانی هر سه دوره تقریبا مشابه است و از تفکر طراحی و روش تجربه‌گرا در همه‌شان استفاده می‌شود. روشی که جان‌مایه کتاب طراحی زندگی هم هست.

چرا طراحی زندگی رویکردی کارآمد است؟

۳ دلیل برای اینکه این رویکرد، رویکردی کارآمد برای زندگی ماست، عبارتند از:

اول) این روش را صدها  نفر پیش از این آزمایشش کرده‌اند. روش «طراحی زندگی خود» یکی از محبوب‌ترین کلاس‌ها در دانشگاه استنفورد است و صدها دانشجو در این کلاس‌ها این روش را یاد گرفته‌اند و آن را در زندگی خودشان به کار بسته‌اند. علاوه بر این کلاس‌ها در ورکشاپ‌های مختلفی هم این روش تدریس شده است و هزاران نفر هم از این راه با آن اشنا شده‌اند.

دوم) این روش بر اساس تحقیق‌های دانشگاهی و آکادمیک است و بر روی نمونه‌های زیادی ازمایش شده است. این رویکرد اولین بار بر وری دانشجویان دوره دکتری دانشگاه استنفورد آزمایش شد. این آزمایش ها همگی بر اساس روش‌های علمی و آکادمیک انجام شد، مثلا از روش‌ گروه کنترل شده در یکی از مرحله‌های آزمایش ایده استفاده شده است و این باعث بیشتر شدن اعتبار این ایده به عنوان یک پژوهش آکادمیک شده. بارها و بارها نتایج نشان داده‌اند که وقتی افراد از چارچوب طراحی زندگی استفاده می‌کنند تا زندگی مورد علاقه خود را بسازند، موفقیت‌های بیشتری به دست آورده‌اند و چیزهای کمتری را از دست داده‌اند و در زیستن زندگی مورد علاقه خود توانمندتر شده‌اند.

سوم) تفکر طراحی به ذات روش قدرتمندی است و باعث شده صنایع مختلفی پیشرفت کنند. وقتی تفکر طراحی در زمینه ای دیگر استفاده می‌شود صرفا نتیجه‌ها مناسب‌سازی می‌شوند، در حالی که قواعد و چارچوب همان است. پس احتمال تاثیرگذاری آن و کسب نتیجه مطلوب بیشتر و بیشتر می‌شود.

خلاصه‌ای از این رویکرد:

از کنجکاوی خودتان استفاده کنید و در مورد خودتان یاد بگیرید: جایی که الان هستید، چیزهایی که برای شما مهم است، چیزهایی که به شما انرژی و حس اشتیاق می‌دهد. به چهار جنبه زندگیتان نگاه کنید: کار، تفریح، سلامتی و عشق. از این دانش استففاده کنید تا قطب‌نمای خودتان را بسازید. چیزی که به شما کمک می‌کند به سمت ستارها‌های شمال حرکت کنید و موفق شوید!

قضاوت را به تعویق بیاندازید و ایده‌های متعددی ایجاد کنید: حتی احمقانه‌ترین ایده‌ها! بقیه آدم‌ها را درگیر فرایند کنید و این کار را به صورت مشارکتی انجام دهید. طراحی عالی به وسیله تیم انجام می‌شود، نه یک نفر.

دست به کار شوید: چیزهای کوچک را آزمایش کنید و نسخه نمونه بسازید. سعی کنید بفهمید با ساختن نمونه اولیه و درگیر کردن افراد دیگر چه اتفاقی می‌افتد و چه چیزی موثر است. برای مثال مصاحبه با تعدادی از آدم‌ها که ممکن است همان کاری که شما برای زندگیتان تصمیم گرفتید انجام دهید، آن‌ها انجام داده‌اند.

تیم (یا جمع) حمایتگر خودتان را بسازید: تیمی با چنین ترکیبی: مربی‌ها، دوستان و هر کس دیگری که فکر می‌کنید دوست دارد مثل شما زندگیش را طراحی کند. تلاش‌های دسته‌جمعی به افزایش تاثیر یک زندگی طراحی‌شده خوب کمک می‌کند.

آن زندگی که طراحی کردید، زندگی کنید: نه فقط در انتهای مسیر، بلکه در زمانی که مشغول طراحی زندگی هستید، همه فرصت‌هایی را که پیش رویتان است، امتحان کنید، درگیرشان شوید و ارتقایشان بدهید.

کتاب «زندگی خود را طراحی کنید» منابع اضافه‌ی زیادی برای مطالعه معرفی کرده، تمرین‌های مختلفی در آن وجود دارد و ایده‌هایی در آن مثال زده شده که به هر کسی کمک می‌کند راحت‌تر در این مسیر راهش را پیدا کند. در نهایت از آدم‌ها می‌پرسد که ۵ اصل طراحی زندگی را همیشه در خاطر داشته باشند:

  • کنجکاو باشید
  • امکان‌های مختلف را آزمایش کنید
  • مشکلات را به شیوه جدید بازتعریف کنید
  • بدانید که این فرایند است
  • کمک بخواهید
  • دوگانه‌های قدرتمند

 

علاقه خودتان را دنبال کنید تا زندگی مورد علاقه‌تان را بسازید – نسخه پروتوتایپ آن زندگی ایده‌ال خودتان را بسازید و از شهودتان استفاده کنید تا نتایج را بهبود دهید.

جواب درست را پیدا کنید – گزینه‌های متعددی بسازید

بهترین طرح ممکن برای زندگی – سبک زندگی‌های متعدد و و متفاوت

پنبال یک شغل باشید – دنبال پیشنهادهای متعدد باشید

انتخاب درست – انتخاب خوب

زندگی یعنی دستاوردها (بازی محدود) – زندگی یعنی فرایند (بازی نامحدود)

شکست چیزی است که باید از آن پرهیز کنیم – شکست مواد اولیه پیروزی را فراهم می‌کند.

کتاب زندگی خود را طراحی کنید زبان ساده‌ای دارد و خیلی از مسائل را ساده می‌کند، اما در عین حال سخت‌گیری‌هایی هم دارد. روش طراحی تفکر و مربی‌گری مبتنی بر شواهد را توانسته به خوبی به مخاطبانش یاد دهد.

 

فصل اول: از جایی که هستید شروع کنید

در زندگی همۀ ما مشکلاتی وجود دارد که ما برای حل آنها نمی‌توانیم کاری بکنیم. نویسندگان اسم این مشکلات را مشکلات گرانشی می‌گذارند و تاکید دارند که با انتخاب درست مشکلی که باید بر روی آن کار بکنیم، انرژی و توانمان را هدر نخواهیم داد.

چند بخش منتخب از فصل اول کتاب زندگی خود را طراحی کنید:

ممکن است دو سال بر روی این موضوع کار کنید که چطور به زیست‌شناسی علاقه‌مند شوید، در حالی که اصلا نباید در این رشته کار میکردید.

افراد اگر خوش‌شانس باشند، خیلی زود از مشکلات غلط شکست میخورند و مجبور میشوند روی مشکلات بهتری کار کنند.

اما اگر بدشانس باشند، موفق خواهند شد (که ما آن را فاجعه موفقیت می‌‎نامیم) و ده سال بعد از خواب غفلت بیدار میشوند و از خودشان می‌پرسند که چه شد که به اینجا رسیده‌ام و به همین دلیل بسیار ناراحت میشوند.

چند وقت یک بار با خودمان خلوت کنیم و ببینیم آیا واقعا روی مشکلات درستی کار میکنیم؟

مشکلات گرانشی، واقعیت‌های غیرقابل اقدام‌اند.

هر بار که با واقعیت بجنگید، این واقعیت است که برنده خواهد شد.

تنها واکنش به یک مشکل گرانشی، پذیرش آن است. و این نقطه‌ای است که تمام طراحان خوب از آنجا آغاز میکنند.

پذیرش، به این دلیل است که شما از جایی شروع کنید هستید، نه از جایی که آرزو داشتید بودید، نه جایی که فکر میکنید باید باشید، نه جایی که امیدوار باشید، نه جایی که فکر میکنید باید باشید، بلکه درست در جایی که اکنون هستید.

در ادامه این فصل هم درباره مفهوم تعادل در زندگی و داشبورد سلامت/کار/بازی/عشق خواهیم خواند.

البته اگر گمان می‌کنید در این کتاب درباره مفهوم تعادل در زندگی همان چیزی را می‌خوانید که از جاهای دیگر شنیده‌اید، سخت در اشتباهید: «باید تاکید کنیم که هیچ تعادل کاملی در این حوزه‌ها وجود ندارد.»

 

 

فصل دوم: ساخت جهت‌یاب

در این فصل قرار است شما شمال حقیقی زندگی خودتان را بیابید. این فصل مرا یاد بیانیه ماموریت شخصی در کتاب هفت عادت مردمان موثر انداخت. با این توضیح که این موضوع در کتاب هفت عادت بهتر باز شده بود.

داستان اصلی از این قرار است که شما باید بدانید قرار است با کلیت زندگی‌تان چه بکنید. این دانستن هم قرار نیست یک‌شبه و ناگهانی اتفاق بیفتد و قرار هم نیست یک بار برای همیشه انجام شود.

بخشهایی از این فصل را در ادامه ببینید:

زندگی مسنجم به معنای نظم و ترتیب کامل همه امور نیست، بلکه به این معناست که شما همسو با ارزشهای خود زندگی میکنید و در طی این مسیر تمامیت خود را قربانی نکنید.

گاهی اوقات ممکن است طوفان بیاید و شما کاملا گم شوید، یا کل کشتی بادبانی زیر و رو شود.

هر زمان احساس کردید که زندگی‌تان به خوبی پیش نمی‌رود یا از یک گذرگاه عبور نمی‌کنید، بهتر است جهت‌یاب خود را بسنجید.

 

فصل سوم: راه‌یابی

در این فصل یاد خواهیم گرفت که چگونه علایقمان را کشف کنیم. در راه کشف علاقه‌هایمان باید یاد بگیریم که چطور به احساسات‌مان اهمیت بدهیم و از آنها برای یافتن علایق واقعی شغلی‌مان کمک بگیریم.

بخشهایی از این فصل:

باور غلط: کار قرار نیست لذت‌بخش باشد، به همین دلیل است که به آن کار میگویند.

تغییر نگرش: لذت، راهنمایی برای یافتن کار مناسب شماست.

هدف طراحی زندگی، بهره‌برداری بیشتر از زندگی شماست، نه طراحی یک زندگی کاملا جدید.

حتی اگر این مطالب سوالاتی در مورد تغییرات بزرگ در زندگی شما ایجاد میکند، بدانید که کار طراحی زندگی به تنظیم و بهبود زندگی کنونی شما معطوف می‌گردد و نیازی به ایجاد تغییرات ساختاری بزرگ نظیر تغییر شغل یا نقل مکان یا برگشتن به دانشگاه نیست.

احساس درست یا غلط در مورد تجربه شما وجود ندارد. اطلاعات احساسی خود را هرچه هست ثبت کنید.

تجارب نقطه اوج ما در گذشته (حتی گذشته بسیار دور) حرفهای زیادی برای گفتن دارد.

در انتهای این فصل هم تمرین‌های خوبی برای استفاده درست از دفتر روزانه اوقات خوب (که در این فصل در مورد آن توضیح داده شده) وجود دارد.

 

فصل چهارم: رهایی از دام مشکلات

در این فصل با مفهوم مشکلات لنگری آشنا خواهیم شد. «مشکلات لنگری آنهایی هستند که خلاصی ندارند. گاهی با چسبیدن به یک راه حل، در یک مشکل گیر می‌افتیم. با تغییر نگرش نسبت به آن مشکل و از بالا نگاه کردن به مشکل، ممکن است به راه‌حلهای بهتری برسیم.»

در این فصل یاد خواهیم گرفت که چطور با طوفان فکری و ایده‌پردازی، از بالا به موضوع نگاه کنیم و به دنبال راه‌حل‌های بهتری باشیم.

بخش‌هایی از این فصل:

باور غلط: من باید تنها ایده درست را پیدا کنم.

تغییر نگرش: من به ایده‌های زیادی نیاز دارم تا بتوانم از میان آنها، تعدادی راه‌حل ممکن را بیابم.

استفاده از کاریابی، چنگ زدن به چیزهایی است که در دسترس هستند، در حالی که کلی گزینه دیگر هم هست.

اگر مشکلات معیشتی دارید اولین کار را قبول کنید. اما زمانی که گرگ مشکلات عقب نشست، زمان آن فرا رسیده تا راهی بیابید و شغلی که واقعا میخواهید را پیدا کنید.

برای ایده‌پردازی خوب، باید از حصار واقع‌بینی بیرون بیایید.

در کل کمیت هم برای خودش کیفیتی دارد. در طراحی زندگی، بیشتر بهتر است؛ چون ایده‌های بیشتر برابر است با دسترسی به ایده‌های بهتر و ایده‌های بهتر منجر به طراحی بهتر میشود.

طراحان بیشتر از ایده‌های معقول، عاشق ایده‌های احمقانه هستند.

ممکن است ایده‌های احمقانه آنهایی نباشد که انتخاب میکنیم، اما اغلب پس از داشتن ایده‌های احمقانه، به فضای جدیدی میرویم و میتوانیم راه‌حلهای ممکن جدید و مبتکرانه پیدا کنیم.

ذهن ما تنبل است و دوست دارید خیلی زود از شر مشکل رها شود. بنابراین مغز ما اولین ایده را با کلی مواد شیمیایی مثبت احاطه میکند و باعث میشود که ما عاشق اولین ایده‌مان شویم.

سریع شکست بخورید و شکست شما را به گام بعدی پیش ببرد.

 

فصل پنجم: زندگی های متعدد خود را طراحی کنید

با دستورالعمل ارائه شده در این فصل سه نسخه متفاوت از زندگی ۵ سال آینده خود را طراحی خواهید کرد. این سه زندگی اینها هستند:

زندگی شماره ۱: آن چیزی که الان انجام میدهید و الان در آن زندگی هستید.

زندگی شماره ۲: آن چیزی که اگر مورد شماره ۱ ناگهان از بین رفت، آن را انجام خواهید داد.

زندگی شماره ۳: آن چیزی که اگر هدف پول یا شهرت نباشد، انجام میدهید.

درباره این سه زندگی می‌خوانیم:

«اگر با سه ایده کار کنید، مغز شما به یک ایده سرسپرده نمیشود و ذهنتان در فهم و دریافت نوآوری‌های جدید بازتر و تواناتر خواهد بود.

این سه برنامه هر سه به یک اندازه مهمند، برای آنها ارزشهای متفاوت قائل نشوید.

در نهایت، معیار انتخاب بر اساس منابع، انسجام، سطح اعتماد به نفس و میزان علاقه شماست

و این هم یک باور غلط و تغییر نگرش دیگر از این فصل:

باور غلط: من باید بهترین زندگی ممکن را بیابم، برنامه‌ریزی کنم و سپس آن را اجرا نمایم.

تغییر نگرش: چندین زندگی و برنامه‌ریزی عالی وجود دارد، و اختیار با من است که کدامیک را برای ساخت راه پیش رویم برای گام بعدی انتخاب کنم.

 

 

فصل ششم: ساخت نمونه آزمایشی

در این فصل کم‌کم وارد مراحل اجرایی خواهیم شد. اولین قدم ساخت نمونه آزمایشی است.

یکی از مبانی تفکر طراحی تجربه کردن و یاد گرفتن از تجربه‌هاست. در این فصل ما یاد خواهیم گرفت که چطور ایده‌هایی که درباره شغل ایده‌آل‌مان داریم را در عمل تست کنیم و ببینیم آیا این همانی بود که فکر میکردیم؟

بخش‌هایی از این فصل:

باور غلط: اگر به دنبال بهترین اطلاعات کامل برای تمامی ابعاد برنامه‌ام باشم، این برنامه خوب خواهد بود.

تغییر نگرش: من باید نمونه‌های آزمایشی را بسازم تا سوالاتی درباره گزینه‌های جایگزین خود را کشف کنم.

ساخت نمونه آزمایشی تنها راه واقعی برای کسب داده‌های مورد نیاز است.

مصاحبه با همکاران راضی و ناراضی هم برای کسب اطلاعات مفید است.

آسانترین شکل ساخت نمونه آزمایشی، گفتگو است که ما آن را مصاحبه طراحی زندگی مینامیم.

باید بفهمید آن شخص چطور به آن شغل رسیده و چه حسی نسبت به شغل و حرفه‌اش دارد.

درباره خودتان صحبت نکنید، درباره تجربه شخصی آن فردی که شغل را دارد با او حرف بزنید.

معرفی شدن توسط دیگران باعث میشود راحت‌تر بتوانید مصاحبه‌های طراحی زندگی بهترین با افراد مناسبتر داشته باشید.

به یاد داشته باشید مردم از اینکه مفید و کمک‌حال باشند لذت می‌برند.

گذراندن یک روز با فردی که آن شغل را داشته یا کار داوطلبانه و یا کارآموزی رفتن هم از راه‌های دیگر ساخت نمونه آزمایشی است.

از طوفان فکری هم می‌توانید برای یافتن روشی برای ساخت نمونه آزمایشی استفاده کنید.

 

فصل هفتم: چگونه بیکار می مانیم

این فصل درباره نحوه نوشتن رزومه و تحلیل آگهی‌های شغلی است و نکاتی عملی برای بهبود رزومه‌نویسی و موفقیت در فرایند استخدام ارائه شده است.

بخش‌هایی از این فصل:

۵۲ درصد از کارفرماها اعتراف کرده‌اند که آنها به کمتر از نیمی از رزومه‌ها توجه میکنند.

اکثر آگهی‌های شغلی خوب اصلا به اطلاع عموم نمیرسند.

خیلی از آگهی‌های شغلی هم دروغین هستند و فرد مورد نظر برای آن موقعیت قبلا مشخص شده و آگهی صرفا نمایشی است.

گاهی توصیف شغلی منتشر شده بسیار بیشتر از چیزی است که فرد موجود در آن موقعیت شغلی مشغول است.

 

فصل هشتم: شغل رویایی خود را طراحی کنید

این فصل درباره شبکه‌سازی و جستجوی فعالانه برای شغل است.

ایده استفاده از مصاحبه‌های طراحی زندگی به عنوان روشی برای شبکه‌سازی هم در این فصل ارائه می‌شود.

بخش‌های منتخب این فصل:

باور غلط: شغل رویایی من آنجا منتظرم ایستاده است.

تغییر نگرش: شما شغل رویایی‌تان را از طریق فرایند جستجوی فعالانه و همکاری با دیگران طراحی میکنید.

رایج‌ترین راه برای معرفی افراد از طریق شبکه‌های حرفه‌ای این است که از طریق شبکه‌های خصوصی معرفی گردند. این پارتی‌بازی محسوب نمیشود. بلکه فقط یک رفتار اجتماعی است.

اگر در استفاده از لینکداین و گوگل به یک فوق ستاره تبدیل شود، اینترنت میتواند زندگی شما را متفاوت کند؛ و دیگر هیچ سیاه‌چاله‌ای وجود ندارد که تعداد بیشماری از درخواست‌های شغلی شما را ببلعد.

این تفکر که شغل افسانه‌ای شما الان وجود دارد و کاملا آماده است و فقط منتظر شماست تا آن را بیابید، یک قصه افسانه‌ای است.

 

فصل نهم: انتخاب شادی

این فصل درباره گزینه‌های زیاد و نقش آنها در کیفیت زندگی ماست. در این فصل به تحقیقات ارزشمند بری شوارتز در مورد تصمیم‌گیری هم اشاره می‌شود. (ویدئوی تد بری شوارتز)

حالا که در دنیای جدید این همه گزینه برای شغل‌مان داریم، کدامشان را انتخاب کنیم؟ در این باره می‌خوانیم:

«طراحی شغلی و زندگی نه تنها نیازمند تعداد زیادی انتخاب و گزینه‌های خوب است، بلکه همچنین نیازمند توانایی انجام انتخاب‌های خوب و زندگی با اعتماد به نفس در آن انتخاب‌هاست. ایده بدان معناست که شما آن انتخاب‌ها را بپذیرید و بعد به خاطر آن خودتان را نکوهش نکنید.»

بخش‌های منتخبی از این فصل:

باور غلط: باید شاد بودن را درست انتخاب کنم.

تغییر نگرش: انتخاب درست وجود ندارد، فقط خوب انتخاب کنید.

باور غلط: شادی، داشتن همه چیز است.

تغییر نگرش: شادی، رهایی چیزهایی است که به آنها نیاز ندارید.

برگشت‌پذیری منجر به ایجاد رضایت پایدار در تصمیم‌گیری نمیشود. ظاهرا دعوت به تجدید نظر و باز نگه داشتن انتخاب‌ها باعث ایجاد شک و کاهش ارزش انتخاب‌مان می‌گردد.

وقتی در مواجهه با کلی گزینه زیاد تصمیم میگیریم، از انتخاب خود رضایت کمتری داریم. در اینجا مشکل تنها گزینه‌هایی که داشتیم و سراغشان نرفنیم نیست، بلکه کوهی از گزینه است که ما حتی فرصت نداشتیم آنها را بررسی کنیم. این تفکر که میتوانست کلی گزینه بهتر هم باشد میتواند آرامش ما را کلا به هم بزند.

در عصر اینترنت همیشه تعداد بیشماری گزینه وجود دارد؛ بنابراین اکنون میزان عدم رضایت ما از انتخاب‌هایمان نسبت به قبل افزایش یافته است.

 

فصل دهم: ایمنی شکست

وقتی قرار است نمونه آزمایشی بسازیم و شغل‌های مختلف را تجربه کنیم، حتما زیاد شکست خواهیم خورد. به همین خاطر نویسندگان کتاب یک فصل را به ایمنی شکست اختصاص داده‌اند.

تغییر نگرش نسبت به شکست‌ها، یکی دیگر از مبانی کتاب طراحی زندگی است.

بخش‌های منتخب این فصل:

‌متاسفانه واکسنی برای شکست وجود ندارد و غیرممکن است که هرگز شکست نخوریم. اما این امکان وجود دارد که در مقابل شکست ایمن شویم. شما میتوانید در مقابل بخش عمده‌ای از احساسات منفی شکست که بیجهت بر زندگی شما تحمیل میشود، ایمن گردید.

هرگز شکست نمیخورید، شما فقط پیش میروید و از تجارب مختلفی که هم شکست و هم موفقیت به شما ارائه میدهند درس میگیرید.

این اولین سطح از ایمنی شکست است. یعنی استفاده از میل به عمل، شکست سریع و آنقدر درباره ارزش یادگیری از شکست صریح باشید که درد و رنج آن محو شود.

همه ما حداقل یک داستان از خودمان در موقعیتی داریم که نسبت به یک شکست تغییر نگرش داده‌ایم، جایی که دیدگاه خود را تغییر داده‌ایم و دیده‌ایم چگونه یک شکست به بهترین اتفاق زندگی ما تبدیل شده است.

در طراحی زندگی انتخاب‌های غلط وجود ندارد، پشیمانی و تاسف وجود ندارد. فقط نمونه‌های آزمایشی وجود دارد که تعدادی از آنها موفقند و تعدادی با شکست روبرو می‌گردد.

باور غلط: ما زندگی خود را با نتیجه آن قضاوت میکنیم.

تغییر نگرش: زندگی یک فرایند است، نه یک نتیجه.

 

فصل یازدهم: ساخت یک تیم

در این فصل درباره نحوه کمک گرفتن از دیگران برای طراحی زندگی خودتان را فرا خواهید گرفت. نویسندگان درباره کمک گرفتن از دیگران می‌گویند:

«بسیاری از رویکردهای سنتی این باور غلط را دارند که شما به تنهایی تمامی پاسخها را میدانید، منابع کافی را دارید و اشتیاق و علاقه درست برای داشتن کل آن را دارید. ما میگوییم این حرف احمقانه است.»

قرار نیست کسانی که به شما کمک می‌کنند، لزوما مشاوران حرفه‌ای باشند، بلکه می‌توانید از افراد اطراف خودتان هم کمک‌های بسیار خوبی بگیرید.

 

 

نتیجه‌گیری: زندگی که به خوبی طراحی شده است

و اما رازی که در قسمت انتهایی کتاب خواهید خواند:

«بگذارید رازی را به شما بگویم. کیک زندگی کامل وجود ندارد. این عملا غیرممکن است که یک روز خود را به طور برابر وقف بخشهای مهم زندگی خود کنید. تعادل در طی زمان اتفاق می‌افتد.»

و یک مفهوم بسیار مهم:

باور غلط: من طراحی زندگی خود را به پایان رساندم؛ این کار سخت انجام شد؛ و از این به بعد همه چیز عالی خواهد بود.

تغییر نگرش: طراحی زندگی هرگز به پایان نمی‌رسد، زندگی یک پروژه طراحی لذت‌بخش و بی‎‌پایان است که راه روبروی شما را می‌سازد.

و بخش‌های منتخب انتهایی:

زندگی فراتر از چک حقوق و عملکرد کاری است. همه ما باید بدانیم برای کسی مهم هستیم. همه ما باید بدانیم که کار ما به پیشرفت دنیا کمک میکند.

نکته داشتن یک زندگی خوب، شاد بودن است و نه کار کردن.

تفکر طراحی برای طراحی زندگی و شعار «زنده باد تجربه»

به نظرم یکی از شعارهای اصلی کتاب زندگی خود را طراحی کنید این است: زنده باد تجربه.

یعنی ما بیش از اینکه نیاز به دادن تست‌های شغل‌یابی بیشتر یا گرفتن مدارک دانشگاهی بیشتر داشته باشیم، نیاز داریم که تجربه کنیم و در عمل احساس خودمان نسبت به شغل مورد نظر را بیابیم.

من هم قبلا مطلبی در مورد تغییر شغل نوشته‌ام که ایده اصلی آن همین موضوع است:

چگونه تغییر شغل بدهیم و شعار «زنده باد تجربه»

کاش والدین کمی بیشتر به اهمیت تجربه کردن فرزندان‌شان واقف بودند و اجازه لمس محیط واقعی کار را خصوصا در سال‌های نوجوانی و جوانی به آنها می‌دادند.

و کاش ما خودمان موقعیت‌های کسب تجربه بیشتری را برای خودمان فراهم کنیم تا با استفاده از تجارب بدست آمده مسیر شغلی بهتری را برای خودمان بسازیم.

 

 

 پیام اصلی بیل بورنت

در این کتاب، قدم به قدم پیش می­رویم تا نحوه‌ی برخورد صحیح با موضوعات زندگی و دغدغه‌های شغلی ­مان را یاد بگیریم؛ مسائلی که اکثر ما خواه‌ناخواه در زندگی خود با آن­ها سر و کار داریم. حُسن این کتاب در این است که لحن آن به‌ هیچ‌وجه خشک و رسمی نیست، زیرا نویسنده سعی کرده نکات لازم را از طریق داستان‌‌های جذابی که درمورد زندگی افراد مختلف نقل می‌کند، به ما آموزش دهد و با استفاده از تفکر طراحانه و برخورد واقع‌گرایانه با مسائل، به ما کمک کند که «زندگی دلخواه خود را طراحی کنیم!» زندگی خود را طراحی کنید به ما یاد می­‌دهد که برای داشتن یک زندگی شاد و موفق لازم نیست حتماً تغییرات بزرگی در زندگی­ مان ایجاد کنیم؛ گاهی با یک تغییرِ نگرش و راه‌حل ساده، می‌توانیم «زندگی خوب و شادی برای خود بسازیم!»

این کتاب به هیچ وجه از آن کتابهایی نیست که بخوانید تا تمام شود! باید مثل یک دستورالعمل با آن برخورد کنید و با کتاب و تمریناتش پیش بروید.

 

 

www.elmema.com

www.elmema.com

این صفحه را با دوستانتان به اشتراک بگذارید:

تلگرام telegram

اشتراک گذاری در تلگرام (کلیک کنید)

اشتراک گذاری در واتس آپ (کلیک کنید)

 

animated-down-arrow

از مشاوره رایگان استفاده کنید. (کلیک کنید)

از آرشیو تست های آنلاین دیدن کنید. (کلیک کنید)

از آرشیو مقالات بهبود فردی دیدن کنید. (کلیک کنید)

از آرشیو داستان های کوتاه دیدن کنید. (کلیک کنید)

از آرشیو مقالات موفقیت دیدن کنید. (کلیک کنید)

از آرشیو مقالات مدیریتی دیدن کنید. (کلیک کنید)

از آرشیو مقالات شاد زیستن دیدن کنید. (کلیک کنید)

از آرشیو مقالات امید به زندگی دیدن کنید. (کلیک کنید)

از آرشیو مقالات یک دقیقه مطالعه دیدن کنید. (کلیک کنید)

از آرشیو کل مقالات دیدن کنید، بهترین ها برای شما… (کلیک کنید)

تلگرام علم ما

تلگرام علم ما (کلیک کنید)

Medium_20160928095241745_1111111111

اینستاگرام علم ما (کلیک کنید)

درباره ی شیوا مرزبان

شیوا هستم، نویسنده سایت خووووووووووووووب علم ما و سرپرست ادمین اینستاگرام علم ما. حال خوب ساختنی هست و علم ما فقط وسیله هست :)

مطلب پیشنهادی

معرفی و خلاصه کتاب

معرفی و خلاصه کتاب گفتگوهای سرنوشت ساز از کری پاترسون

معرفی کتاب گفتگوهای سرنوشت ساز (Crucial Conversations)  نوشته کری پاترسون – ژوزف گرنی – ران …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *