معرفی کتاب کلید را بزن
(Switch)
نوشته چیپ و دن هیث
خلاصه و معرفی از: آزاده جوانبخت
معرفی چیپ هیث
چیپ هیث (Chip Heath) در تاریخ 19 جولای 1963،در آلاباما، ایالات متحده آمریکا متولد شد. او یک نویسنده و سخنران آمریکایی است. وی همراه با برادرش سه کتاب مختلف را منتشر کرده است که جزء بهترین کتاب های نوشته در حوزه مدیریت میباشند، که به طور کلی بیش از 80 ماه در لیست بهترین و پرفروشترین کتاب ها قرار داشته اند و به بیش از 30 زبان مختلف ترجمه شده اند.
دن هیث در سال 1973 متولد شد. او کارمند بلند پایه در مرکز کیس دانشگاه دوک است که کارآفرینان را در مبارزه برای اهداف غیر اجتماعی حمایت می کند. او اکنون در دورهام واقع در کارولینای شمالی زندگی میکند.
مترجمین کتاب کلید را بزن
این کتاب توسط خانم میترا معتضد ترجمه شده و نشر البرز آن را به چاپ رسانده است.
درباره کتاب کلید را بزن
کتاب ارزشمند کلید را بزن، حاوی نکات و آموزههای ارزشمندی جهت استفاده حداکثری از پتانسیل مغز انسان است.
خیلی از افراد، برای اعمال تغییرات و فائق آمدن به مشکلات موجود در مسیر، به دنبال عوامل بیرونی و رفع آنها هستند. اگرچه این عوامل بیتاثیر نیستند اما چیپ و دن هیث، در کتاب کلید را بزن، پرده از عاملی درونی برمیدارند. مغز شما!
برادران هیث، در این کتاب که در ادامه کتاب ایده عالی مستدام نوشته شده است، به توضیح این مسئله میپردازند که مغز شما، چطور میتواند به دشمن شماره یک شما تبدیل شود! طبق عقیده آنها، دو ساختار متفاوت در مغز انسان وجود دارد. بخش منطقی و بخش احساسی. این دو بخش، همواره بر سر در دست داشتن کنترل شرایط، با هم رقابت میکنند.
بخش منطقی از آنجایی که بر منطق استوار است، میخواهد بدنی ورزیده داشته باشید اما بخش احساسی چون خواهان راحتی و حفظ روال روتین در زندگی است، دوست دارد که یک شیرینی دیگر میل کنید! بخش منطقی، خواهان اصلاح روند کار شماست اما بخش احساسی، از تغییر، گریزان و طرفدار حفظ شرایط کنونی است. تنش ناشی از این کشمکش، در نهایت باعث بینتیجه ماندن تلاش صورت گرفته خواهد شد.
اما برادران هیث، در ادامه کتاب کلید را بزن، به ما میآموزند تا چگونه این دو نیرو را همسو کرده و از اتحاد آنها، برای رسیدن به نتایجی فوقالعاده در زندگی، بهره ببریم.
با خواندن این کتاب چه چیزهایی را یاد میگیریم؟
احتمالا شما هم تا کنون به این موضوع فکر کرده اید که واقعا چرا ایجاد و اعمال تغییرات در یک جامعه، کار بسیار دشواری است؟ حال این جامعه می تواند، مردمان یک شهر یا کشور، کارکنان یک سازمان یا شرکت و حتی اعضای یک خانواده باشد. موضوعی که اکثر افراد بر سر آن به اتفاق نظر رسیده اند این است که اساسا اعمال تغییرات امری بسیار مشکل است.
اما چیپ هیث، در کتاب خود با نام «کلید را بزن» این مسئله را به خوبی مورد بررسی قرار داده است.
موضوع دیگری که از نظر افراد، دغدغه ای جدی برای ایجاد تغییرات محسوب می شود، داشتنِ منابع محدود است. اولین دلیل هیث برای توجیه دشواری تغییرات، ایجاد یک ناسازگاری در ذهن است.
روان شناسان کشف کرده اند که درون ذهن انسان، دو سیستم مختلف وجود دارد که همواره با هم در رقابت هستند؛ یکی منطقی و دیگری احساسی. نبرد بین این دو سیستم برای تغییر، باعث دشواری این فرآیند می شود. منطق، خواهان تغییرات است و احساس، به این دلیل که به دنبال وابستگی و دوام است، مخالفت می کند. به این ترتیب هر کدام پیروز شوند، نتیجه دلخواه خود را رقم زده اند.
اجازه دهید پیش از پرداختن به محتوای بوک لایت، با یک مثال ساده شروع کنیم. شما تصمیم می گیرید روز جمعه ساعت 6 صبح برای کوهنوردی از خواب بیدار شوید. صبح روز جمعه می رسد و ساعت شما زنگ می خورد. درست مثل 90درصد مردم، محال است تخت گرم و نرم خود را ترک کنید و در هوای سرد به کوهنوردی بروید.
انگار یک فیل در تخت دراز کشیده که بلند کردنش عملا ممکن نیست. در این شرایط چگونه می توانید بر خود و وسوسه تخت غلبه کنید؟! اما اگر همان زمان به شما بگویند چای تازه دم یا صبحانه ای که به شدت آن را دوست دارید، آماده است چه؟! بعید است این پیشنهاد را رد کنید!
⦁ اعمال تغییرات در زندگی مانند فیل سواری است!
تغییر رفتار برای انسان ها اصلا کار آسانی نیست. هر کس تجربه ترک سیگار، سالم تر غذا خوردن و یا دویدن صبحگاهی را داشته باشد کاملا این موضوع را درک می کند. اما واقعا چه عاملی باعث می شود که تغییر کردن تا این حد سخت باشد؟
برای بررسی این موضوع از مسئله تلاش فیل سوار برای هدایت فیل در مسیری مشخص استفاده می کنیم: فیل را که موجودی قدرتمند و لجباز است، نماینده بخش احساسی انسان قرار می دهیم.
این بخش به جای فکر کردن به مزایای بلند مدت، دوست دارد راهی پیدا کند تا سریع تر به نتیجه برسد. فیل سوار را نماینده بخش منطقی انسان در نظر می گیریم که می داند باید چه کار کند و قادر است حرکات فیل را کنترل کند. در نهایت، مسیر نشانگر موقعیتی است که تغییرات قرار است در آنجا اعمال شوند.
مثلا با خودتان تصمیم می گیرید که ساعت 5:45 صبح برای دویدن از خواب بیدار شوید. فیل سوار درون شما، با منطق خود این موقعیت را بررسی کرده و اعتقاد دارد که این کار برای شما خوب است. اما پس از خاموش کردن زنگ ساعت چه اتفاقی میافتد؟ اگر شما هم مانند اکثریت مردم باشید، فیل درون شما تقاضای کمی خواب بیشتر می کند. در نتیجه بر فیل سوار درونتان غلبه خواهد کرد و وقتی بیدار میشوید، ساعت 9 صبح است! به همین راحتی شما یک دویدنِ صبحگاهی را از دست دادهاید.
اما در مورد افکاری که شما را در رسیدن به هدفتان یاری میکنند یا برعکس، شما را از آن بازمیدارند، چه میتوان گفت؟ قطعا تختخواب گرم و نرم و هوای بد بیرون، فیل را وادار به حرکت نمیکند. اما ممکن است بوی مطبوع چای تازهدم یا صبحانهای که مورد علاقه اوست، فیل را از جای خود بلند کند. چه بخواهید برنامه غذایی خود را عوض کنید یا بر رفتار دیگران تاثیر بگذارید، موفقیت شما تابعی از توانایی شما در جهتدهی به فیل سوارِ درون، ایجاد انگیزه برای فیل و تعیین مسیر است.
نهادینه کردن تغییرات، شبیه فیلسواری است؛ مسیر را مشخص کنید، به فیل کمی بادام زمینی که خوراکی مورد علاقه اوست را بدهید و یک راه ساده بیابید و در آن پایدار بمانید.
⦁ نقاط قوت را گسترش دهید!
فیل سوارِ درون شما، یک متفکر فوق العاده و برنامه ریزی درجه یک است. اما متاسفانه او هم میل به درجا زدن دارد. می پرسید چگونه؟ با اغراق کردن در تجزیه و تحلیل تمام وجوه هر تغییری، بدون اینکه قدمی برای آن تغییر برداشته شده باشد. قسمت بدتر ماجرا این است که این فیل سوارِ درون، بر محور مشکلات استوار است؛ به این معنی که با وسواس به تمام مشکلات و سختی های پیشرو می پردازد.
بررسی مداوم و بی پایان موانع موجود در طول مسیر، کار را به جایی نمی رساند. شما باید به فیل سوارِ درون خود، مسیری واضح و مشخص بدهید تا بتواند از قوه منطق و برنامه ریزی خود استفاده کند.
برای نمونه، در سال 1990 هنگامی که دولت ویتنام از فردی به نام جری استرنین (Jerry Sternin) برای مبارزه با سوء تغذیه کودکان دعوت به همکاری کرد، او این روش را به کار گرفت.
استرنین تصمیم گرفت به جای مبارزه با هزاران علتِ تقریبا غیرقابل حل سوءتغذیه مانند فقر، وضعیت ضعیف بهداشت و غیره، دنبال نقاط قوت بگردد. او فهمید که در دهکدهای کوچک که سوءتغذیه در آن همهگیر بود، برخی از کودکان همچنان از تغذیه مناسب برخوردارند. چون خانوادههای آنان این مشکل را حل کرده بودند.
استرنین با مطالعه عملکرد این خانوادهها کشف کرد که تفاوت هایی کوچک ولی بسیار مهم میان نحوه تغذیه این کودکان با فرزندان سایر خانوادهها وجود دارد. برای مثال، این کودکان غذای بیشتری نسبت به سایر کودکان دریافت نمی کردند، اما مادرانشان آن مقدار غذا را در حجم کمتر و تعداد دفعات بیشتر به آنها میدادند.
استرنین موفق شد که این روش را به خانوادههای دیگر نیز آموزش دهد و آنها با آمادگی بیشتری پذیرای این تغییرات بودند. میدانید چرا؟ چون منشا تغییر، جامعه خودشان بود، نه متدی از یک غریبهی خارجی.
تاثیر این تغییرات کوچک فوق العاده بود؛ شش ماه بعد 65درصد کودکان این دهکده از تغذیه بهتری برخوردار شدند و عامل موفقیت این بود که نقاط قوت جامعه به طور قابل توجهی گسترش یافته بودند. پس باید نقاط قوت را شناخت، از آن ها یاد گرفت و آن ها را در همه جا گسترش داد.
⦁ اقدامات حیاتی در جهت تغییر را موبهمو برای فیلسوارِ درون دیکته کنید!
وقتی فیل سوار در موقعیت تغییر کردن قرار می گیرد، ممکن است به آسانی دچار حالتی به نام فلج تصمیم گیری (Decision Paralysis) شود.
فرض کنید که قرار است تغییر رفتاری «سالم غذا خوردن» را ایجاد کنید. سوار سعی می کند که تمام گزینه های موجود در این راه را بررسی کند: خوردن سبزیجات بیشتر، مصرف کمتر پاستا، استفاده کمتر از نمک، استفاده از روغن متفاوت برای سرخ کردن و غیره. هرکدام از این تغییرات میتوانند موثر باشند، ولی سوار در نهایت پس از تحلیل های فراوان چیزی را تغییر نمیدهد. این اتفاق، یک میل کاملا انسانی است.
تحقیقات نشان دادهاند که هر چقدر انتخاب های ما بیشتر باشند، کمتر قادر به تصمیمگیری خواهیم بود. انتخابهای زیاد فقط باعث سردرگمی ما و سختتر قدم برداشتن میشوند. این رفتار ممکن است در ظاهر یک مقاومت در برابر تغییر به نظر برسد، اما در واقع به دلیل روشن و واضح نبودن قدم بعدی است که این عدم عملکرد اتفاق میفتد.
اما راهحل چیست؟ راهحل این است که مسیر دقیق را برای فیلسوار درون مشخص کنیم.
ابهام دشمن شماست، پس اهداف رفتاری و دستور العمل ها را به وضوح مشخص کنید. راجع به موقعیت هایی که بیشترین اهمیت را برای تغییر دارند فکر کرده و حرکت های حیاتی در این موقعیت ها را به سوارتان دیکته کنید.
هنگامی که محققان سلامت میخواستند اهالی ویرجینیای غربی را به انجام رژیم غذایی سالمتر ترغیب کنند، از دادن توصیه کلیشهای «سالمتر غذا بخورید» اجتناب کردند. به جای این کار، آنها دستورالعملهای شفافی به اهالی ارائه دادند:
«دفعه بعد به جای خرید شیر پرچرب، شیر 1 درصد چربی بخرید.» این پیشنهاد به قدری مورد استقبال قرار گرفت که سهام بازار شیر کمچرب دو برابر شد و مقدار مصرف چربی مشتریان به میزان قابل توجهی کاهش پیدا کرد. بنابراین هنگامی که تغییرات کوچک به درستی دیکته شوند میتوانند بسیار سودآور باشند. فیلسوارِ درون از تصمیمگیری گریزان است، به همین دلیل، اقدامات ضروری در جهت تغییر مورد نظر را موبهمو به او دیکته کنید.
⦁ کارت پستالی با قابلیت یک تیر و دو نشان!
هنگام مواجهه با تغییر، سوارِ درونمان معمولا به تحلیل وسواسی مسیرها میپردازد و با این کار انرژی خود را برای بررسی بیش از اندازه همه انتخابهای موجود هدر میدهد. بااینحال شما میتوانید با انتخاب یک راه مشخص برای سوار، از این تحلیلات اضافی دوری کنید.
کریستال جونز (Crystal Jones)، معلم کلاس اول بود و قصد داشت در دانش آموزان خود ایجاد انگیزه کند. او به آنها وعده داد که در پایان سال تحصیلی میتوانند متون درسی را مانند کلاس سومیها بخوانند، همچنین در سطح آنها بنویسند و عملیات ریاضی انجام دهند. این وعده تصویری قدرتمند بود. زیرا که با سوارِ درون دانشآموزان ارتباط برقرار میکرد و هدفی مشخص برای تلاش بیشتر به آنها نشان میداد.
این تصویر با ارائه هدف مطلوب و جالب «مثل کلاس سومیها بودن»، توجه فیلِ درون آنها را نیز جلب کرده بود. این تصویرسازی را میتوان کارتپستال مقصد نامید؛ یک تصویر واضح و جذاب از آیندهای نزدیک است.
اما هنگامی که شخصی در راه تغییر، از خود تعهدی نشان ندهد چه باید کرد؟ فرض کنید تصمیم گرفتید که سالمتر غذا بخورید. میتوانید رژیمی جدید پیش بگیرید ولی دیر یا زود شروع به توجیه کردن و منطقی جلوه دادن این موضوع خواهید کرد که «من هفته پیش سالاد خوردم، پس مطمئنا الان میتوانم این شش هاتداگ را بخورم!» راهحل مناسب برای جلوگیری از توجیه، سیاه و سفید کردن اهداف است که جایی برای انحراف از آنها باقی نمیگذارد. به جای «سالمتر غذا میخورم»، میتوانید بگویید «من دیگر هرگز یک هاتداگ هم نخواهم خورد». این رویکرد سختگیرانه، چندان هم الهامبخش نیست، ولی انحراف از رژیم جدیدتان را بسیار سخت میکند تا جاییکه ترجیح میدهید رژیمتان را نشکنید.
پس از کارتپستال مقصد که همان تصویر روشن و واضح از آینده است، استفاده کنید. اما فراموش نکنید که این کارت پستال میبایست هم مورد پسند فیل باشد و هم مورد پسند فیلسوار.
⦁ احساسات برانگیز باشید
فیلسوارِ درون شما افسار فیلِ درونتان را در دست دارد. اما سوار، در جدال با امیال و خواستهها، تا جایی که قدرتش اجازه دهد میتواند به این فیل نیرومند جهت دهد، نه بیشتر از قدرتش. وقتی سوار خسته شود، فیل قدم در مسیر اشتباه میگذارد.
این ورود به مسیر اشتباه، به دلیل آنکه فیل هم درست مانند سوارش، برای ایجاد تغییرات نیازمندِ انگیزه است، رخ میدهد. در این موقعیت، تحلیلها و مجادلات عقلی سوار به کار فیل نمیآیند. در عوض برای قرار گرفتن فیل در مسیر درست، باید احساسات قدرتمندی در او برانگیخته شوند.
برای مثال، جان استگنر (Jon Stegner) میخواست مدیران شرکتهای زیرمجموعه را قانع کند که وضعیت خریدهای شرکت خوب نیست. او میدانست برای اینکار لازم است توجه آنها را سریعا جلب کند. قطعا جدول ها و تحلیل دادهها برای جلب توجه مدیران کافی نبودند. به همین دلیل، استگنر صحبتهای خود را به فیلهای درونی تیم مدیریت و تحریک احساسات آنها معطوف کرد.
او یک جفت از هر مدل دستکش مورد استفاده در تمام کارخانههای شرکت، که در مجموع 424 جفت میشد را تهیه نمود. سپس این دستکش ها را روی میز کنفرانس گذاشت و از تیم مدیریت دعوت کرد که به آن توده انبوه نگاه کنند. او با این کار بهدنبال برانگیختن واکنشی احساسی در آنها بود:
«چرا ما مدلهای مختلف دستکش را خریداری میکنیم؟! این کار دیوانگی است!» تیم مدیریت که اکنون توجهشان به موضوع مورد بحث به خوبی جمع شده بود، سریعا با استگنر درباره ایجاد تغییر در روند خرید شرکت، موافقت کرد.
احساس منفی برانگیخته شده میتواند حالت اورژانسی را تشدید کند. در نتیجه افراد روی حل سریع مشکلی آشکار تمرکز میکنند. همانطور که در مثال مذکور، استگنر با شوک وارد کردن به تیم مدیریت این کار را انجام داد. در عوض هنگامی که مشکلات خیلی مشخص نبوده و راهحلها واضح نیستند چه باید کرد؟ پاسخ این است: از احساسات مثبت استفاده کنید. احساسات مثبت به این دلیل که دید انسانها را وسیعتر کرده و به یافتن راهحلهای جدید کمک میکنند اثربخشتر هستند. به منظور حرکت دادن فیل در مسیر درست، احساسات قوی او را برانگیزید.
⦁ تغییرات بزرگ را با اعمال تغییرات کوچک آغاز کنید
تغییر معمولا عظیم و دلهرهآور به نظر میرسد. برای مثال کسی که تا خرخره زیر بار قرض و بدهی قرار دارد، ممکن است احساس کند هیچ وقت قادر به پرداخت آنها نخواهد بود. برای فیل، یک تغییر بزرگ مشابه کوهی بزرگ با مسیرهای صعبالعبور است که سوار انتظار دارد فیل از آن بالا برود. به همین دلیل با لجبازی سر جای خود ثابت میماند. پس چگونه میتوانید این فیل را به حرکت درآورید؟
شما باید اندازه تغییر را کوچک کنید: اول به فیل نشان دهید که لازم است از یک تپه کوچک بالا برود. یک راهحل این است که به فیل نشان دهید با عبور از این تپه توانسته است تا حدودی پیشرفت حاصل کند. به تحقیق زیر که در این زمینه انجام شده است دقت کنید.
هنگامی که به افراد گفته شد برای 1 شستوشوی رایگان ماشین، باید 10 مهر شستشو روی کارت متعلق به ماشینشان داشته باشند، تنها 18 درصد از افراد مهرهای خود را کامل کردند. اما به گروه دیگر گفته شد که آنها دوازده مهر لازم دارند، در حالیکه روی کارت از قبل دو مهر خورده بود. در نتیجه 34 درصد از افراد مهرهای روی کارت را کامل کردند. آمار گروه دوم تقریبا دو برابر گروه اول است! با وجود برابری تعداد مهرها، گروه دوم انگیزه بیشتری برای کامل کردن کارت داشتند. آنها احساس میکردند قسمتی از این مسیر را قبلا طی کردهاند.
بهترین روش برای کوچک نشان دادن تغییر، تقسیم آن به مراحل خُردتر است. رسیدن به موفقیتهای کوچکتر قطعا آسانتر هستند.
برای مثال، دیو رمزی، متخصص مدیریت اموال شخصی، از این روش برای کمک به افراد بدهکار استفاده کرد. برخلاف بسیاری از مشاوران مالی، رمزی به مشتریانش میگوید که کمترین بدهی خود را اول پرداخت کنند. به این دلیل که پرداخت یک بدهی کوچک و به طور کامل از شر آن خلاص شدن، به مراتب انگیزه بخشتر از پرداخت بخشی از یک بدهی عظیم و از حجم آن کم کردن است. پیروزیهای کوچک این امید را به وجود میآورند که تغییر امکانپذیر است و این امید به فیل انرژی لازم را میدهد. هر چقدر که پیروزیهای کوچک روی هم جمع شوند، فیل انرژی حرکتی مضاعفی جمع کرده و در نتیجه تلاشش برای تغییر بیشتر میشود.
پیروزیهای کوچک این امید را به وجود میآورند که تغییر امکانپذیر است و این امید به فیل انرژی لازم را میدهد. هر چقدر که پیروزیهای کوچک روی هم جمع شوند، فیل انرژی حرکتی مضاعفی جمع کرده و در نتیجه تلاشش برای تغییر بیشتر میشود. برای اینکه فیل را مجاب به بالا رفتن از کوه کنید، ابتدا او را از تپههای کوچک عبور دهید.
⦁ وجه مثبت تغییر را نشان دهید و آن را در ذهن افراد نهادینه کنید.
ایجاد یک هویت مثبت در افراد میتواند آنها را برای پذیرش تغییرات آماده کند. برای نمونه در سال 1977، بیشتر ساکنان سنت لوسیا (Saint Lucia) ، نسبت به گونه بومی و در معرض انقراض طوطی سنت لوسیا توجهی نداشتند. متاسفانه بدون حمایت آنها راهی برای جلوگیری از انقراض این پرنده زیبا وجود نداشت. در نهایت مسئولیت این کار برعهده پُل باتلر (Paul Butler) بیست و یک ساله سپرده شد. چون هیچ دلیل متقاعدکنندهای برای جلب توجه بومیان به این موضوع وجود نداشت، او «هویت ملی» آنها را هدف قرارداد. باتلر با استفاده از برچسبها، تیشرتها و فعالیتهای داوطلبانه، این پرنده را به بخشی از هویت ملی آنها تبدیل کرد.
به زودی موج عظیمی از حمایتهای عمومی، کمک کردند که با تصویب قوانین سختگیرانه از انقراض این پرنده زیبا و باشکوه جلوگیری شود. مثال طوطی سنت لوسیا جنبه استقبال مردمی از تغییر را به خوبی نشان میدهد. اگر افراد خود را شهروندانی مسئولیتپذیر تصور کنند، از تغییراتی که باید نسبت به آن متعهد باشند، مانند حفاظت از طوطی در معرض انقراض استقبال میکنند.
حتی اگر مردم از هویت جدید استقبال کنند، دیر یا زود ممکن است در برآورده کردن انتظاراتشان برای این هویت جدید با مشکل روبهرو شوند. حتی شهروندان مسئولیتپذیر هم بعضی وقت ها رفتاری نامناسب از خود نشان میدهند. چگونگی مواجهه افراد با این مشکلات یکی از عوامل اصلی در ایجاد یک تغییرِ موفقیتآمیز است. در این موقعیت نباید تسلیم شد، بلکه باید از آن درس گرفت و رشد کرد. در کنار ایجاد هویت مثبت برای خود یا افراد، ذهنیتی رشدمحور داشته باشید.
از شکست نترسید و قبول کنید که شکست اجتناب ناپذیر اما در عین حال مفید است. شکست به شما میآموزد که چگونه خود را ارتقاء دهید و مغز و تواناییهای خود را به عنوان عضلاتی در نظر بگیرید که قوی نیستند ولی میتوانند با تمرین قدرتمند شوند. تحقیقات نشان دادهاند که ذهنیت رشدمحور به تربیت دانشآموزان بهتر، خلق ایدههای اقتصادی سودآورتر و حتی تعلیم جراحان قلب خبرهتر کمک میکند.
با ایجاد هویتی مثبت و ذهنیتی رشدمحور نسبت به تغییر، به رشد افراد کمک کنید تا بتوانند بر شکستها غلبه کنند.
⦁ اگر میخواهید رفتار کسی را تغییر دهید، دستور سادهای به او دهید
گاهی اوقات، تغییر میتواند با «سواری» سردرگم و «فیلی» بیاشتیاق هم به سرانجام برسد. علت موفقیت، مسیری است که این دو در حال عبور از آن هستند. وضعیت، جو و محیطِ مسیر، روی رفتار افراد تاثیر گذار است.
به همین دلیل فراهم ساختن مسیری با شیب ملایم میتواند کمک بزرگی برای ایجاد تغییر باشد. معمولا افراد در هنگام توجیه رفتارهای دیگران، نقش فاکتورهای وضعیتی را دستِکم میگیرند. به این مسئله خطای تخصیص بنیادی (Fundamental Attribution Error) گفته میشود.
تحقیقات نشان میدهد که فاکتورهای وضعیتی میتوانند تاثیر بیشتری نسبت به فاکتورهای ذاتی بر رفتارهای ما داشته باشند. به عنوان مثال، از عدهای از دانشجویان خواسته شده بود که لیستی از دوستان خود براساس خیرخواهی ذاتیشان تهیه کنند، طوری که نیمه بالای لیست، تحت عنوان «مقدسها» و نیمه پایین تحت عنوان «بد ذاتها» مرتب شود. سپس برای سنجش میزان تاثیر فاکتور وضعیت، به صورت کاملا تصادفی، به نیمی از افراد این فهرست، ایمیلی با محتوای بسیار ساده ارسال شد و به نیمی دیگر، ایمیلی با جزئیات دقیق و مشخص.
مضمون این ایمیلها به این صورت بود: ایمیلهای ساده مبنی بر آوردن غذا یا هر وسیله دلخواه دیگری به نقطه مشخصی از کمپ بود؛ ایمیلهای دیگر حاوی اطلاعات جزئیتری بود؛ افراد گروه دوم میبایست قوطی کنسرو یعنی چیزی کاملا مشخص شده را به محلی دقیق همراه با نقشه محل و مکانی کاملا مشخص شده میرساندند. از گروهی که ایمیلهای ساده دریافت کردند، وابسته به فاکتورهای ذاتی، 8درصد از افرادی که در لیست مقدسها بودند، غذا آوردند و بدذاتها اهمیتی به ایمیل ندادند. از گروهی که ایمیلهایی با درخواستی دقیق و با جزئیات دریافت کردند، وابسته به فاکتورهای وضعیتی، حدود 25 درصد بدذاتها در محل حاضر شدند و قوطی کنسرو آوردند؛ یعنی سه برابر قدیسانی که ایمیل ساده دریافت کرده بودند! خیرخواهی ذاتی قدیسان با تغییر موقعیت و دستکاری شرایط از بین رفت، در حالیکه بدذاتها با داشتن یک نقشه ساده ولی دقیق از محل اهدا، این کار را انجام دادند. طبق این مثال، دستکاریهای کوچک در موقعیت میتواند به افراد در تغییر رفتارشان کمک کند. حتی اگر به اندازه کافی انگیزه نداشته باشند.
این مثال نشان میدهد که یکی از راههایی که محیط بر رفتار ما تاثیر میگذارد، بهوسیله وادار کردن یا بازداشتن از عادات است. عادتها برای تغییر، بسیار حیاتی هستند. به این دلیل که مانند خلبانِ اتوماتیک یا به اصطلاح «اتوپایلِت» عمل میکنند. ما بدون فکر کردن، به انجام عادات مثبت و منفی خود میپردازیم. این مسئله نشان میدهد سوارِ درون، برای انجام عادتها، نیازی به تلاش زیاد ندارد. اگر بتوانید به تقویتِ عادتهایی که به پیشروی تغییرِ مطلوب کمک میکنند بپردازید، مانند این است که سواری مجانی میگیرید.
⦁ سواری مجانی گرفتن، درست وسط پروسه تغییر
یکی از روش هایی که میتوانید محیط را برای ایجاد عادات مناسب کنید، تنظیم محرکهای کنشی است. اما این دقیقا به چه معناست؟ وقتی که A اتفاق افتاد، شما B را انجام میدهید.
این کار کنترل رفتار شما را به دست محیط میسپارد. برای مثال میتوانید تصمیم بگیرید هنگامی که فرزندانتان را به مدرسه رساندید، مستقیما پس از آن برای ورزش به باشگاه بروید. در این صورت، اتفاق A یعنی رساندن بچهها تا مدرسه، یک محرک بوده و اتفاق B یعنی رفتن شما به باشگاه پس از اتفاق A، کُنش محسوب میشود.
⦁ به دیگران نشان دهید که گَله را دنبال کنند
مسیر را پر رفتوآمد جلوه دهید و به مردم نشان دهید که «گَله» را دنبال میکنند. انسانها و حیوانات هر دو عضو گَله هستند! در موقعیتهایی که مطمئن نیستیم چگونه رفتار کنیم، در رفتار دیگران دنبال سرنخ میگردیم. برای مثال اگر شما مهمان یک شام رسمی و درباری باشید و ندانید که چه موقع باید از کدام چنگال استفاده کنید، نگاهی به دیگر مهمانها میاندازید و مانند آنها رفتار میکنید.
برای تغییر رفتار دیگران، میتوانید از این تمایل به پیروی، سود ببرید. نشان دهید که اکثریت گَله برای ایجاد تغییر دور هم جمع شدهاند. برای مثال اگر میخواهید تمامی اعضای شرکت شما از شیوه جدید گزارش حضور و غیاب استفاده کنند و هنوز نفرات کمی در برابر این تغییر مقاومت میکنند، لیست افرادی که از شیوه جدید استفاده میکنند را در معرض دید عموم قرار دهید.
فشار همکاران، افراد مقاوم را مجبور به تغییر رفتارشان میکند. دقت کنید در صورتی این عمل نتیجه خواهد داد که اکثریت افراد از این شیوه جدید استفاده کنند. اگر شما با اکثریت مخالف روبهرو هستید، باید بهگونه دیگری عمل کنید. در این صورت وظیفه شما این است که اقلیتی را که موافق تغییرات هستند پیدا کنید. سپس با ایجاد فضایی برای گفتگو درباره فواید این تغییر، به تقویت موضع آنها بپردازید. برای مثال میتوانید جلسهای برای افرادی که موافق شیوه حضور و غیاب جدید هستند برگزار کنید که همگی در آن به گفتگو راجع به فواید این شیوه بپردازند. فوایدی مثل: مدیریت زمان موثرتر، مدیریت هزینه بهتر و غیره.
این گفتگو کمک میکند که مخالفین از نظر خود برگردند. فراموش نکنید همواره جدالی اجتنابناپذیر میان «محفاظهکاران» و «اصلاحطلبان» وجود دارد. هر چند که این امر مطلوب نیست، ولی ضروری است. بنابراین مثبتاندیش باشید و آن را یک نوع پوستاندازی سازمانی در نظر بگیرید که شرکتی بهتر از درون آن بیرون خواهد آمد.
احتمالا دیگر لازم نیست که درباره سختیهای ایجاد یک تغییر صحبت کنیم؛ چون همه ما به خوبی میدانیم ایجاد تغییر چه در یک فرد و چه در جامعهای از افراد، بسیار کار دشوار و در مواقعی نشدنی است. بنابراین بهتر است با یک جمعبندی درباره آنچه که در «کلید را بزن» گفته شد، سخن درباره این موضوع را به پایان رسانده و برای ایجاد تغییرات مد نظرمان، دست به کار شویم.
سه جزء اصلی موفقیت خود را به خاطر بسپارید؛ در تغییر کردن فیلسوار، فیل و مسیر، همگی تاثیرگذار هستند. فیلسوار، نماینده بخش تحلیلگر و منطقی وجود شما بوده و نیازمند دانستن جهت واضح برای حرکت است. فیل، نماد بخش احساسی وجود شماست؛ بنابراین برای حرکت در مسیر انتخابی، نیازمند ایجاد انگیزه است. و در نهایت مسیر نماد فاکتورهای وضعیتی تاثیرگزار است.
به همین جهت، برای آنکه حرکت در مسیر برای فیلسوار و فیلش آسان شود، میبایست مسیر را ساده و هموار بسازید. برای اینکار از خُرد کردن مسیر به مسافتهای کوتاه شروع کنید. همچنین به یاد داشته باشید که شما میتوانید از عادتهای خود سواری مجانی بگیرید. عادتها از آن جهت که در وجود شما نهادینه شدهاند، انجام دادنشان برای شما بسیار آسان است. پس عادتهای خوب خود را تقویت کنید تا عادتهای بد رفته رفته کمرنگ شوند. با این کار شما مسیر موفقیتِ ایجاد یک تغییر را در حالت اتوپایلت طی کردهاید. اما اگر زمانی خواستید در یک سازمان یا جامعهای تشکیل شده از افراد، تغییری ایجاد نمایید؛ بهتر است به یاد مفهومِ «گَله» بیفتید.
انسانها دوست دارند به جمعی بزرگ تعلق داشته و با یک گله همراه باشند. در آخر فراموش نکنید که رفتارها، قابل سرایت و واگیردار هستند. از این اهرمها برای ایجاد یک تغییر موفقیتآمیز بهرهمند باشید.
پیام اصلی چیپ هیث
کلید را بزن اثر پر فروش چیپ و دن هیث کتاب تغییر است، تغییری که هر یک از ما دوست داریم در زندگی خود ایجاد کنیم یا شکل بهتری به بخشی از زندگی خود ببخشیم، خواه ترک سیگار باشد یا کسب درآمد بیشتر یا تناسب اندام.
اگر از جمله افرادی هستید که تاکنون بارها تصمیم به انجام کاری یا ایجاد تغییری در زندگی خود گرفته اید، اما هرگز به آن جامه عمل نپوشانده اید و هر بار پس از مدتی به جای اول خود برگشته اید، این کتاب به شما خواهد گفت که چگونه با تمرکز روی سه عامل مهم که به فیل سوار، فیل و مسیر تشبیه شده اند می توانید تغییرات مورد نظر را در خود، خانواده و یا سازمان تحت مدیریت خود ایجاد کنید.
سوارِ درون از تصمیمگیری گریزان است، به همین دلیل، اقدامات ضروری در جهت تغییر مورد نظر را موبهمو به او دیکته کنید.
از کارتپستال مقصد که هم مورد پسند فیل باشد و هم مورد پسند فیلسوار استفاده کنید. به منظور حرکت دادن فیل در مسیر درست، احساسات قوی او را برانگیزید. نهادینه کردن تغییرات، شبیه فیلسواری است؛ مسیر را مشخص کنید، به فیل کمی بادام زمینی بدهید و یک راه ساده بیابید و در آن بمانید.
نقاط قوت را پیدا کنید، از آنها درس بگیرید و گسترشش دهید. به رشد کارکنان خود با ایجاد هویتی مثبتاندیش کمک کنید تا بتوانند بر شکستها غلبه کنند. برای اینکه فیل را مجاب به بالا رفتن از کوه کنید، ابتدا او را از تپههای کوچک عبور دهید.
برای تغییر رفتار مردم، یک مسیر ساده و بیدردسر پیش پایشان بگذارید تا دنبالهروی آن باشند. برای گرفتن یک «سواری مجانی» در پروسه نهادینه کردن تغییرات، عادات جدید خلق کنید و از محیط برای پیشبرد آنها استفاده کنید. مسیر را پر رفتوآمد جلوه دهید و به مردم نشان دهید که «گَله» را دنبال کنند.
سایر آثار مشترک چیپ و دن هیث:
- چگونه هر چیزی را تغییر دهیم، وقتیکه تغییر سخت است.
- چرا برخی از ایدهها باقی می مانند و برخی دیگر از بین می روند؟
- چگونه در کار و زندگی تصمیمهای بهتری بگیریم؟
این صفحه را با دوستانتان به اشتراک بگذارید:
اشتراک گذاری در تلگرام (کلیک کنید)
اشتراک گذاری در واتس آپ (کلیک کنید)
از مشاوره رایگان استفاده کنید. (کلیک کنید)
از آرشیو تست های آنلاین دیدن کنید. (کلیک کنید)
از آرشیو مقالات بهبود فردی دیدن کنید. (کلیک کنید)
از آرشیو داستان های کوتاه دیدن کنید. (کلیک کنید)
از آرشیو مقالات موفقیت دیدن کنید. (کلیک کنید)
از آرشیو مقالات مدیریتی دیدن کنید. (کلیک کنید)
از آرشیو مقالات شاد زیستن دیدن کنید. (کلیک کنید)
از آرشیو مقالات امید به زندگی دیدن کنید. (کلیک کنید)
از آرشیو مقالات یک دقیقه مطالعه دیدن کنید. (کلیک کنید)
از سایر مقالات اطلاعات عمومی دیدن کنید. (کلیک کنید)
از آرشیو کل مقالات دیدن کنید، بهترین ها برای شما… (کلیک کنید)
تلگرام علم ما (کلیک کنید)
اینستاگرام علم ما (کلیک کنید)